موسسه قرآن وعترت امیرالمومنین علیه السلام

موسسه قرآن وعترت امیرالمومنین علیه السلام

وما کنّا لنهتدی لولا ان هدانا الله؛اگرهدایت الهی نبود ماخود به خود در این مقام راه نمی¬یافتیم.
طلیعه:
در جاری حکمتش، بعثت ساری شد،
قرآن طلوع کرد و عترت (علیهم السلام ) تابیدن گرفت،
نوایش ندای فطرت بود و آوایش آواز آسمان، رسول (صلی الله علیه و آله ) قِصه‌ی « خُذِ الکِتاب »خواند و غُصه‌ی « اِنَّ قومی »...
کویر شهرها عطش طراوت داشت و تمنای آرامش، انسان در پی بهار بود و به دنبال قرار،
امیری آسمانی، نشانیِ« فَاِنِّها رَبیعُ القُلوب » سر داد...
و شیطان از همه وقت نالان تر و البته پر کارتر...
حکیمانه های رهبری، ناتوی فرهنگی را فریاد کشید و هندسه‌ی ایمانی را در سایه‌ی معارف قرآنی طرح ریخت.
اندیشه ای جوانه زد، دغدغه‌ای شعله کشید،کلنگ همتی به زمین خورد و آستین تلاشی بالا رفت... موسسه قرآنی فرهنگی امیرالمومنین علی علیه السلام وابسته به جامعه علمیه امیرالمومنین فعالیت خودرا آغاز نمود.

۲۳ مطلب با موضوع «آموزش :: محتوای دروس آموزشی :: امام شناسی- شرح زیارت عاشورا» ثبت شده است


Image result for ‫تصاویر محرم‬‎


مراحل کسب مقام محمود در زیارت عاشورا: قدم صدق- درخواست مقام - انتقام

بین سه فقره در زیارت عاشورا که پشت سرهم آمده، ارتباط منطقی وجود دارد و این ها همان مراحلی هستند که مومن باید برای کسب مقام محمود طی کند. ترتیب این سه مرحله چنین است: ۱- قدم صدق-۲- درخواست مقام محمود -۳- «طلب ثار» یا انتقام خون امام حسین (علیه السلام).

 

یعنی بعد از آن که از خدا درخواست می کنیم که ما را در دنیا و آخرت با امام حسین (علیه السلام) همراه کند، از خداوند درخواست قدم صدق می کنیم.

«أن یثبت لی قَدَم صِدقٍ= این که مرا ثابت قدم و صادق بدارد» و بعد در خواست مقام محمود می کنیم «وَ أسئلُهُ أن یُبَلِغَنی المقامَ المحمود= از خدا می خواهم که مرا به مقام محمود برساند» و سپس درخواست انتقام خون حضرت را می کنیم و می گوییم: «وَ أن یَرزُقَنی طَلَب ثاری مَعَ أمامٍ هدی=خدا روزیم کند که خونخواهی خودم را با امام هدایتگر بکنم».

 

اگر کسی نفس انسان را بشناسد، به ارتباط منطقی که بین سه فقره مذکور وجود دارد، پی می برد. حالا چرا این طور است؟ من می خواهم «ربط معرفت نفسی» این ها را بگویم. اگر شما این را بدانید، بسیاری از رمزهای دیگر را در آیات، روایات و دعاهای دیگر به دستتان می آید.

وقتی سخن از «مقام» گفته می شود و ما این مقام را درخواست می کنیم، نشانه ی آن است که این مقام، با ساختار وجودی ما تنظیم شده است؛ یعنی ساختار وجودی ما ذاتاً این مقام را احتیاج دارد و دوستش دارد و می خواهد این مقام را داشته باشد. پس اگر بفهمیم این مقام چیست، نمی توانیم از آن بگذریم. اگر بفهمیم که مقام محمود چیست و چقدر قشنگ و خوب است و به ضرورتش برای خود پی ببریم، عاشقش می شویم.

 



http://www.montazer.ir/sites/default/files/styles/320x218/public/108897427.jpg?itok=UYZK6EgK

خونخواهیِ فقدان امام معصوم :کسبِ «مقام محمود»

 

خونخواهی و داشتن روح انتقام یکی از مقام هایِ پسندیده ای است که در زیارت عاشورا از خدا می خواهیم.

 

در این فقره از زیارت عاشورا می خوانیم: «وَ أَنْ یَرْزُقَنِی طَلَبَ ثَارِی (ثَارَکُم) مَعَ إِمَامٍ هُدًی (مَهْدِی) ظَاهِرٍ نَاطِقٍ بِالْحَقِّ مِنْکُمْ = و روزى کند خون خواهی ام را به همراه امام هدایت گر آشکار و گویاى به حق از خاندان شما».

 

انسان تا به شرافت نرسد، یعنی باطن انسانی پیدا نکند، هیچ وقت نمی تواند از خداوند این روزی بزرگ را بخواهد که همراه امام زمان جزء خونخواهان آن حضرت باشد. فقط انسان حقیقی می تواند، باطناً انتقام را روزی خود بداند.

 

مثل رزمندگانی که جبهه و جهاد را «رزق» خود می دانستند و اگر نمی رفتند، خود را از دریافت این رزق محروم می دیدند. درک این موضوع شرافت انسانی است. انسان تا باطن انسانی نداشته باشد تا داغ انسانیت بر قلبش نباشد و عزادار انسانیت نشده باشد و به مقام عزادار حقیقی نرسیده باشد، هیچ وقت تمنای انتقام نمی کند.

 

چون کینه مقدسی در دلش نیست؛ اینکه وجود انسان اهل انتقام باشد، یک روزیِ مهم و با ارزش است. هر چقدر شرافت انسانی بیشتر باشد، وجود انسان در عملیات انتقام موثرتر بوده و در نتیجه به اهل بیت نزدیکتر است.

 

خدا کند در قلب ما این «کینه مقدس» یعنی کینه نسبت به دشمنانِ انسانیت، دشمنان خدا و دین خدا وجود داشته باشد. اگر این کینه نباشد، انسان نیستیم؛ جزء مسلمان های حیوان یا بر عکس حیوانات مسلمان هستیم. ما باید جزء انسان های مؤمن با باطن انسانی باشیم. برای رسیدن به باطن انسانی باید از خیالات و توهمات در زندگی مان دست برداریم.

 

فرض بفرمایید یک جوان وقتی می خواهد خودش را نسبت به جوان های دیگر ارزیابی کند، می گوید: «من الان چند ساله هستم، ازدواج کرده ام، ازدواج نکرده ام، فرزند دارم، مستأجر یا صاحب خانه هستم، اتومبیل دارم یا ندارم، شغل دارم، این مقدار درآمد دارم، معروف هستم، و ...» همه این عواملِ ارزیابی شخص از خودش جزء امور وهمی و خیالی است. یعنی هیچ کدام در برزخ اعتبار ندارد.

 

امروز امور وهمی و اعتباری عمر، وقت و ذهن بسیاری از مردم را پر کرده است. ولی وقتی فردی به مقام انسانیت رسید و باطن انسانی پیدا کرد، قیمت خود را براساس زیارت عاشورا می سنجد و می گوید:«آیا من جزء پیامبر و آل پیامبر هستم یا نه؟ آیا من جزء یاری کنندگان امام زمانم هستم یا خیر؟ آیا من واقعاً ‌به مقام منتظر حقیقی رسیده ام یا نه؟»

 

یک نکته قابل توجه این است که هیچ نسلی مانند نسل ما از روز اول تا کنون فرصت اینکه خودشان را به امام منتظر برسانند، نداشته اند.

 

مبنای انسانی که خودش را به بلندای ابدیت می بیند، این است که آیا من در مقیاس ابدی ثروتمند هستم یا نه؟ یعنی شاخصه های انسانی دارم یا خیر؟ آیا دنیای این شخص، کیفیتِ 4 مرحله ابدیت (وفات، برزخ، قیامت 50 هزارساله و حیات ابدی) را دارد یا خیر؟

 

قیمت­ ها باید دستمان باشد که با چه قیمتی به خودمان نگاه می کنیم. ما همه باید ببینیم، آیا در حال حاضر جزء منتظران شده ایم یا خیر؟ چون امیرالمؤمنین (علیه­ السلام) فرمود: «هرکس به مقام منتظر برسد، هم درجه­ ی من و با من در قیامت است». امیرالمومنین (علیه السلام) «قَسیمُ الجنَّةِ وَالنّار= قسمت کننده بهشت و جهنم» در قیامت است، هم درجه ی او و با او بودن در قیامت، یعنی بودن در مقام محمود.


 

روح انتقام زمینه ساز یاری امام هدایت

«امام هدایت» در زیارت عاشورا امام زمان است و خداوند تمام هدایت، خیر و برکت را در دست ایشان قرار داده است. یاری رساندن به امام هدایت از روح انتقام نشأت می گیرد.

«أنْ یَرْزُقَنِی طَلَبَ ثَارِی (ثَارَکُمْ) مَعَ إِمَامٍ هُدًى = روزى کند، خون خواهی ام را به همراه امام هدایت»، «هُدًى» یعنی هدایت، «إِمَامٍ هُدًى = امام هدایت»، چه کسی می تواند، این گونه سخن بگوید؟ کسی که یقین به معصوم داشته باشد و بداند که فقط و فقط معصوم، امامِ هدایت است و مهدی موعود عج امام هدایتگرِ زمان ما است. امامی که 7 دسته اطلاعات تخصصی برای هدایت هر انسانی از دنیا تا ابدیت را دارد.

امام زمان، یعنی کسی که تمام ریاضیات دنیا و سیستم های دنیا و آخرت را می شناسد و می تواند تنظیم کند. امام زمان یعنی کسی که تسلط کامل، احاطه ی کامل بر برزخ، دنیا، قیامت و بعد از قیامت دارد.

امام زمان کسی است که می گوید هر کس می خواهد، آدم، شیث، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی، محمد (صلی الله علیه و آله)، علی، حسن و حسین (علیهم السلام) را ببیند، به من نگاه کند.

امام زمان کسی است که امام باقر (علیه السلام) درباره ایشان می فرماید:«پدر و مادرم به فدایش شوند»، سیدالشهداء (علیه السلام) با چه حسرتی در مورد امام زمان می گویند: «پدرو مادرم به فدایت، «لو ادرکته = اگر من درکش کنم، تمام عمر خادمش می شوم».

 

در ادامه می خوانیم: «مَعَ إِمَامٍ هُدًى (مَهْدِیٍّ) ظَاهِرٍ نَاطِقٍ بِالْحَقِّ = همراه امام هدایت گرِ آشکار و گویاى به حق از خاندان شما»؛ ظاهر یعنی کسی که ظهور دارد و ظاهر می شود؛ اما قشنگترین تعبیری که از آن کردند، این است که حضرت در دل شیعیان شان ظهور دارند، برای همه شیعیان ظاهر هستند.

ظهور امام زمان در دل های شیعیان بیشتر از ظهور رسول الله، امیرالمؤمنین، سیدالشهداء و بقیه معصومین در زمان خودشان است. آنها با اینکه ظاهراً «ظاهر» بودند، اما ظاهر نبودند، یعنی کسی به آنها اعتنایی نداشت، به یاری شان برنخاستند، همه در غربت کشته شدند.

شیعیان امام زمان را به ظاهر ندیده اند، ولی به او ایمان دارند، دوستش دارند، در فراقش گریه می کنند، خود را خادم حضرت می دانند، برایش هزینه می کنند، کار می کنند؛ برای همین گفته نشده «امام غائب»، چون ایشان امام ظاهر و ناطق است. برای کلمه ناطق هم معانی مختلفی ذکر کرده اند، گفته شده که حضرت اهل نطق است، یعنی مانند امامان قبلی محکوم به سکوت نیستند. 

جد بزرگوارشان امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: « فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَدْیً وَ فِی الْحَلْقِ شَجیً = پس صبر کردم درحالی که خواری در چشم و استخوانی در گلویم بود ». 25 سال ایشان صبر و سکوت کردند. امام مجتبی (علیه السلام) چقدر مورد ظلم واقع شدند، کسی نبود که از ایشان دفاع کند. برای همین ما در احکام فقهی «تقیه» داریم، «تقیه» یعنی عقایدتان را مخفی کنید، اگر ظاهر کنید،‌ کشته می شوید.

اگر فردی در زمان امام صادق (علیه السلام) می خواست مسأله شرعی بپرسد، لباس مبدل می پوشید، مثلاً‌ باری تهیه می کرد، مثل خیار، در کوچه فریاد می زد، خیار دارم،‌ خیار بخرید، حضرت در منزل به غلام شان می گفتند، این شخص را داخل بیار، خیار فروش است، وقتی خدمت حضرت می رسید، حضرت می گفتند، سوالت چیست؟ و سپس جواب مسأله را به آن شخص می فرمودند. این همه سختی برای این بود که نمی توانستند حرف بزنند، باید عقایدشان را مخفی می کردند.

در مظلومیت امام صادق (علیه السلام) همین بس، که با داشتن 4 هزار شاگرد، یک نفر پای کار نبودند. در روایات آمده است فردی از خراسان نزد امام صادق (علیه السلام) آمد و او را به جنگ برای باز پس‌گیری خلافت دعوت کرد و گفت: «آقا چرا قیام نمی ­کنید؟ این همه آدم دور شما هستند». حضرت به او دستور داد که وارد تنور پر از آتش شود و او از این عمل خودداری کرد، در همین حال هارون مکی وارد شد و امام همان دستور را به او داد و او انجام داده و وارد تنور داغ شد.

امام زمان مجبور نیست، مثل 11 امام دیگر، شرایط را تحمل کند، هیچ طاغوتی روی ایشان تسلط ندارد. «ناطق» یعنی امام تمام حق را می گوید، از کسی ترس و خجالتی ندارد، راحت تمام احکام اسلام را بیان می کند به طوری که خیلی ها می گویند:« اینها چیست، ما اینها را قبلاً نشنیده ایم، آیا دینِ جدید است؟».

امام زمان تنها امامی است که برعکس سایر ائمه کاری به ظاهر افراد ندارد که آنها ظاهراً چگونه هستند، فقط به باطن شان نگاه می کند و حکم می کند که راست می گویند یا دروغ. فقط دوستانش از دست او در امان هستند چون ایشان با هیچ کس تعارف ندارند.

منبع: برگرفته از مباحث استادشجاعی

خداوند در قیامت «مقام محمود» را به پیامبر عطا می کند.


کلیدهای بهشت و جهنم، همان «مقام محمود» است و این مقام را همه مردم در محشر می بینند و می فهمند که صحنه ی محشر به «ولایت فقیه» ختم می شود.


تصویر مقام محمود در قیامت

علامه مجلسی در بحار جلد هفتم صفحه 235 از تفسیر فرات ابن ابراهیم با سلسله سند متصل از حضرت امام صادق (علیه السلام) روایت کرده است و ایشان از پدرانش و پدرانش از حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:«خداوند تبارک و تعالی به من وعده داده است که در روز قیامت، چون اولین و آخرین را حاضر گرداند، به من «مقام محمود» را بدهد. البته خداوند به وعده خود وفا می نماید. وقتی که روز قیامت بر پا گردد، برای من منبری نصب می کنند که هزار پله دارد. من از پله ها بالا می روم تا بر فراز آن قرار می گیرم. در این حال جبرئیل لوای حمد را می آورد و در دست من می گذارد، و می گوید: ای محمد! این است آن مقام محمودی که خداوند تبارک و تعالی به تو وعده کرده است! پس من بهعلی می گویم: از این منبر بالا بیا! و علی بالا می آید، تا یک پله پائین تر از من قرار می گیرد. و من لوای حمد را در دست او می گذارم. پس از آن «رضوان» خازن بهشت می آید و کلیدهای بهشت را می آورد، و می گوید: ای محمد! این است آن مقام محمودی که خداوند تعالی تو را وعده فرموده است! و پس از این، کلیدها را در دست من می گذارد. و من آنها را در دامان علی (علیه السلام) می گذارم. و پس از آن «مالک» خازن دوزخ می آید، و می گوید: ای محمد! این است آن مقام محمودی که خداوند تعالی به تو وعده داده است، و این کلیدهای جهنم است؛ دشمنان خودت و دشمنان امت خودت را در آتش بیفکن. من کلیدها را می گیرم و در دامان علی بن أبی طالب می گذارم. در آن روز، بهشت و جهنم از عروسی که نسبت به شوهر شنواست، درباره من و علی شنواتر و مطیع ترند».

وعده ظهور این مقام محمود برای فهم همگان در قیامت است. اما ما باید برای دیدن و رسیدن به آن، در همین دنیا با آن آشنا شویم و آن را درک کنیم.

اگر به صحنه محشر دقت کنید، متوجه می شوید که همه از اولین و آخرین، آنجا حاضر می شوند و چگونه این صحنه به «ولایت» ختم می شود. ما در بحث «ولایت» توضیح دادیم که چه ربط منطقی بین ولایت خدا و ولایت رسول الله و ولایت اهل بیت (علیهم السلام) وجود دارد. رابطه ی ولایت اهل بیت با ولایت فقیه را هم بطور مفصل بیان کردیم.

در ادامه ی حدیث می خوانیم، «و این است مفاد گفتار خدای متعال در قرآن کریم سوره ی ق آیه 24: « أَلْقِیَا فِی جَهَنَّمَ کُلَّ کَفَّارٍ عَنِیدٍ =(به آن دو فرشته خطاب مى ‏شود) هر کافر سرسختى را در جهنم فرو افکنید». «أَلْقِیَا» فعل تثنیه است، یعنی «شما دو نفر». منظور از «شما دو نفر» پیامبر و امیرالمؤمنین علیها السلام است. علی (علیه السلام) قسمت کننده ی بهشت و جهنم هستند. در صحنه قیامت علی (علیه السلام) در مورد کسی که بهشتی است می فرماید: «هذا لِی = این مال من است» و اگر جهنمی باشد به جهنم می گوید: «هذا لَک = این مال توست».

خدا کند، ما طوری زندگی کنیم که وقتی رسیدیم خدمت امیرالمؤمنین (علیه السلام) ایشان به ما بگوید «این مال من است».

اگر کسی بخواهد این جمله را از حضرت بشنود، باید در دنیا بگوید: «علی مال من است» و واقعاً با علی باشد. زمانی می توانیم این گونه قرب به اهل بیت پیدا کنیم که اهل بیت را از خودمان بدانیم و این که انسان بتواند خودش را فرزند امام زمان، فرزند فاطمه زهرا و اهل بیت بداند. به صِرفِ دانستن نیست.

این مسیری است که باید طی کنی تا برسی به جایی که عاطفه فرزندی نسبت به اهل بیت در وجودت ظهور پیدا کند و وقتی خودت را از آنها دانستی و خواستی مادرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را زیارت ‌کنی و همین که  می گویی:«السّلامُ علیکِ»، این خطاب، خطاب یک فرزند خواهد بود به مادرش.

 

منبع: برگرفته از بحث مقام محمود استادشجاعی

 

 

استاد محمد شجاعی

«مصلین» از بالاترین مقامهاست و«نماز» قوی ترین نیروی آرامش بخش و شادی آفرین است.

«مُصلّین» از مقامات بزرگ است. یعنی نمازگزار حقیقی کسی است که مقام خیلی بلندی دارد. ما اهل نماز نیستم؛ 17 رکعت نماز می خوانیم برای رفع تکلیف. آن هم ما را به «دارایی» نمی رساند؛ چون نمی تواند در ما تاثیر بگذارد و با ما کاری کند. نمی تواند به ما جان و هستی و حرکت و شادی بدهد.

نماز بیش ترین و بزرگترین نیرویی است که می تواند برای یک انسان آرامش و شادی بیاورد. چون تعریف  خدا از مومنین، این است که «شادی و آرامش» مومن دائمی است. اگر کسی این صفات را نداشت، باید در ایمانش شک کرد. برای همین است که فرمودند:«أالمؤمنَ دائمُ النشاط= شادی و نشاط مومن دائمی است».

 نماز خوان هایی داریم که قرص اعصاب می خورند و این خجالت آور است که کانون شادی و آرامش با انسان ارتباط داشته باشد ولی او همچنان مضطرب، بداخلاق، دارای سوءظن، بد دهنی، زودرنجی، حساسیت های بیهوده، با افکار پریشان و با احساس بدبختی باشد.

آدمی که خدا و 14معصوم را دارد و احساس بدبختی می کند؛ حرم حضرت عبدالعظیم و میکده های به این زیبایی را دارد و احساس شادی نمی کند، به این دلیل است که چیزهایی که کسب کرده و اعتقادهایی که به خدا و اهل بیت (علیهم السلام) و ...دارد، برای او تبدیل به دارایی نشده است. اگر کسی نمازگزار شود، دنیا برای او جای قشنگی می شود؛ چنین کسی در دنیا بزم و شادی خواهد داشت. این که از خدا طول عمر می خواهیم برای همین بزم های شادی است که در دنیا وجود دارد. آدم با وجود این همه بزم، باید آرزو کند که بیشتر در دنیا  بماند، این که شب های مبارک رمضان از خدا می خواهیم که:« عًمّرینی»؛ یا «أن تطیل عمری» یعنی خدایا! عمرم را طولانی کن! این درخواست ها برای این است که مومنی که به شادی رسیده می خواهد بیشتر در میکده بماند.

نماز آنقدر مستی می آورد که سیدالشهداء (علیه السلام) در روز عاشورا وقتی که صحابی به او می گوید اذان گفتند و چه خوب بود آخرین نماز را هم خدمت شما می خواندیم، سیدالشهداء می گوید درخواست از دشمن خیلی سخت است؛ ولی این خواهش را بکنید. امام حسین(علیه السلام) به حضرت ابوالفضل می گوید: برو به آن ها بگو اجازه دهند امشب ما نماز بخوانیم . حالا ما این همه فرصت داریم برای عبادت، برای خلوت، نماز خواندن، دعا کردن، مناجات کردن، قرآن خواندن، و از این همه شراب استفاده کردن؛ اما دریغ و دریغ و صد دریغ که ما می خواهیم با هزاران توجیه از آن طفره برویم.

امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرماید: واجب است بر هر مسلمان که روزانه حداقل 50 آیه بخواند. کسی  که موفق نمی شود 50 آیه را در روز بخواند، معلوم است که به این مساله بطور جدی و به عنوان شرافت و مقام نگاه نمی کند؛ آن را یک فرصت و غنیمتی نمی داند که از آن استفاده کند. ما فکر می کنیم قرآن خواندن بار است. درحالی که این 50 آیه واقعاً یک فرصت و غنیمت در بهره برداری از کانون شادی و آرامش در خلوت با خدا و لذت بردن از خدا است.  اما کسی که این را موقعیت نمی داند، دائماَ تلاش می کند تا از آن فرار کند. طوری با کنکور، درس، کار، شغل و مراجعه کننده ها سرمان را شلوغ می کنیم که این کار را نکنیم. درحالی که ما کار دنیایی مان را هیچ وقت تعطیل نمی کنیم، وقتی نوبت به ابدیت و کودک عزیز روان می رسد، به این کودک عزیز روان آنقدر غذا نمی دهیم که قوی شود.

ترسم که این که حائل است به جانم، سقط کند کودک عزیز روانم

 


«مقام محمود» چیست؟

«مقام محمود» یعنی مقامی که پسندیده ی خداست. پسندیدگی مقام، با کسب «دارایی» صورت می گیرد، نه فقط «دانایی». یعنی شخص باید به یک دارایی و قابلیتی برسد تا مورد حمد و ستایش قرار گیرد و مقامش پسندیده شود.

حالا باید ببینیم که جمله هایی مثل «أن یجعَلَنی مَعکُم فی الدنیا و الاخرة= از خدا می خواهم  که مرا در دنیا و آخرت با شما قرار دهد» یا «أن یُبَلِغنی المقام المحمود= مرا به مقام محمود برساند»، چقدر جزء هوس ها و آرزوهای ما است و چقدر برای دستیابی به آن مقام وقت می گذاریم. ما برای کار ها و مقامات دنیایی خیلی وقت می گذاریم؛ ولی باید ببینیم که چقدر از 24 ساعت های عمرمان را صرف رسیدن به مقامات ابدی می کنیم؟

 در چند بخش از زیارت عاشورا، مقام هایی معرفی شده و به ما آموزش داده شده که بطور فردی از خدای متعال درخواست کنیم تا به برکت امام حسین (علیه السلام) ما را به آن مقامها برساند. یکی  از آن مقامها «مقام محمود» است که از بخش های مهم زیارت عاشورا می باشد. خلاصه ای از این بحث استاد شجاعی را که از صوت و سخنرانی ایشان استخراج شده است را تقدیم خوانندگان گرامی می کنیم.

اگر بدانیم«مقام محمود» چیست،مهمترین دغدغه زندگی ما رسیدن به آن می شود

در زیارت عاشورا می خوانیم: «وَأسئلُهُ أن یُبلغنی المَقامَ المحمود لَکُم عندالله= از خدا می خواهم که مرا به مقام محمودی که شما در نزد خدا دارید برساند». اگر بدانیم «مقام محمود» چیست، مهمترین دغدغه ی زندگی ما این می شود که به چنین مقامی دست یابیم.

استاد می گوید: ابتدا به معنی و شرط رسیدن به آن «مقام» می پردازیم و این که آیا ما می توانیم به آن مقام برسیم یا نه و سپس به مسئله ی «محمود» بودن این مقام و این که مقام اهل بیت (علیهم السلام) چیست می پردازیم.

اهل تدبر و تعمق بودن، از شرایط درک مقام محمود است

وقتی ما طالب مقام محمود هستیم، باید بدانیم این مقام چیست؟ باید بدانیم که این مقام پسندیده چه مقامی است که معصومین دارند. برای فهم مقام محمود، باید اهل «تدبر و تعمق» باشیم،

امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرماید: «لا خَیرَ فی قرائت لا تدبُّرَ فیها= در خواندنی که معرفت نیست، خیری وجود ندارد». در خواندنی که تدبّر و تفقه نیست، فهم عمیق نیست، خیری هم وجود ندارد. ما اگر زیارت عاشورا را بدون فهم عمیق بخوانیم، 50 سال هم بخوانیم فایده ای ندارد. پس باید بفهمیم که چه می گوییم. در نماز و قرآن و ادعیه و ذکرها باید بفهمیم چه می گوییم و چه چیز را می خواهیم. یعنی تا نفهمیم چه می خواهیم و چه می گوییم، کارمان بی اثر و بی فایده بوده و آثارش خیلی ضعیف یا بی اثر است.

و سخن آخر اینکه:

مقام محمود مقامی متناسب با شخصیت و هدف خلقت ماست. «مقام» جایگاهی است که انسان در هدف خلقت، احراز می کند و قدمی است که برای رسیدن به هدف خلقتش بر می دارد.

مقام با توجه به هدف یک شخص مشخص می شود، یعنی اول هدف نهایی از خلقت یک موجود در نظر گرفته می شود، بعد هر قدر که این موجود به آن هدف نزدیک شود، می گویند، دارای مقام است، یعنی مقام با ساختار شخصیتی، حقیقت و خوشبختی شخص به معنای حقیقی باید سازگار باشد.

 هدف از خلقت انسان این است که انسان مثل خدا شود و اسماء و صفات حق تعالی در انسان تجلی پیدا کند.

 


«مصیبت عظیم» و «مصیبت اعظم» چیست؟


درجریان کربلا دو مصیبت «عظیم» و «اعظم» بر جامعه مسلمین وارد شد. «مصیبت عظیم» کشته شدن، تشنگی، سربریدنِ سیدالشهدا و فرزندان و اصحابش و اسارت خانواده ی اوست؛ و «مصیبت اعظم» که بزرگتر و ناگوارتر از مصیبت عظیم است، حاکمیت حاکم غیرمتخصص و فاسد بر جامعه است.

«مصیبت اعظم» یعنی حذف معصوم از حاکمیت جامعه، (ازالتکم عن مراتبکم). متأسفانه الان جامعه ما دچار مصیبت اعظم است. مثلاً دانشگاهی را در نظر بگیرید، فرزندتان را که با خون دل بزرگ کرده اید، می خواهید به دانشگاه بفرستید؛ دانشگاه بگوید ما دانشجو می پذیریم، کنکور را قبول نداریم، هزینه هم بپردازید، ولی ما استاد نداریم، اما دانشجوها می توانند بیایند و در محیط دانشگاه درس بخوانند؛ آیا دانشگاه بدون استاد ارزش دارد؟ خیر. زیرا متخصصی از آن فارغ التحصیل نمی شود؛ یعنی درسی خوانده نمی شود تا محصول آن یک فرد تحصیل کرده باشد. مثلاً مریض سرطانی دارید و او را به بیمارستان می برید، بیمارستان مریض را پذیرش می کند، ولی می گوید دکتر نداریم؛ شما چنین بیمارستانی را قبول می کنید؟ خیر. ارزش یک بیمارستان به پزشک و متخصصین آن است؛ ارزش دانشگاه به استاد است؛ ارزش عالم و کره زمین و انسان به «متخصص معصوم» است که هدایت انسانها را به عهده بگیرد. متخصص معصومی که بتواند آنها را به اندازه خلیفۀ الله تربیت کند؛ حال تصور کنید در جامعه ای امام، هدایتگر، و متخصص معصوم نباشد، این جامعه چه ارزش و اعتباری خواهد داشت؟ این همان مصیبت اعظمی است که مردم را از وجود معصوم متخصص محروم کردند.

مصیبت اعظم یک فاجعه است؛ یعنی کسی بر مردم حاکم شود که صلاحیت اداره آنها را نداشته باشد. در نبودِ متخصص معصوم، مردم نمی دانند، چگونه باید رشد کنند. شما 7-8 میلیارد جمعیت را روی کره زمین می بینید که چطور دارند زندگی می کنند. چند نفر از آنها شبیه به الله می شوند؟ چند نفر شبیه فاطمه زهراسلام الله علیها تربیت می شوند؟ خدا انسانها را آفریده برای این که به اندازه امام حسین  علیه السلام بزرگ شوند. در حدیث قدسی خداوند می فرماید:« عَبدِی أَطِعنِی حتی أجعَلَکَ مِثلِی؛ أنا حَیُّ لا اَمُوت، أجعَلَکَ حَیّاً لا تَمُوت؛ أنا غَنِیُّ لا أفتَقِر، أجعَلَکَ غَنِیّاً لا تَفتَقِر؛ أنا مَهما أشاءَ یَکون، أجعَلَکَ مَهما تَشاء یَکون= بنده‏ ی من! مرا اطاعت کن تا تو را مثل خود سازم. من زنده ای هستم که نمى ‏میرم، تو را هم زنده ای قرار می دهم که نمیری؛ من غنی ای هستم که فقیر نمى‏ شوم، تو را هم چنان سازم که فقیر نگردی؛ من هر چه را اراده کنم مى­شود، تو را هم چنان قرار دهم که هر چه اراده کنی، بشود». پس انسان آفریده شده تا شبیه الله شود.

این که گفته می­شود، برای مصیبت عظیم گریه کنید، سیاه بپوشید، پرچم بزنید، دسته راه بیاندازید و عزاداری کنید، به خاطر این است که مردم دائماً متوجه مصیبت عظیم شوند و فراموش نکنند که امروز هم امامی هست و ما را به کمک فرا می خواند؛ او تمام تخصص های لازم برای هدایت و خوشبختی انسان ها را دارد و روی این کره خاکی زنده است، ولی آواره، تنها و غریب است. ما مثل مردم زمان امام حسین علیه السلام نباشیم، باید یزیدها و شمرها، خولی ها، جنایتکارها و حرمله ­های زمان خودمان را بشناسیم. حسین زمان خود را نیز بشناسیم و به کمک او برویم تا همه مردم جهان خوشبخت شوند. در «مصیبت عظیم» باید گریه کنیم، ذکر مصیبت بگوییم، سینه زنی کنیم و تظاهرات شورانگیز مذهبی را برپا کنیم و در «مصیبت اعظم» که مهمتر است، علاوه بر اقامه مصیبت عظیم، همواره وفادار و آماده کمک به امام زمان و حسین زمان باشیم.


«عزاداری حقیقی» و «ولایت به روز» یعنی امروز تبعیت از امام حسین  زمانت کردن 


«عزاداری حقیقی» و «ولایت پذیری به روز»، یعنی اگر امروز برای حادثه سال 61 هجری قمری گریه می کنیم؛ این عزاداری و گریه، ما را به یاد حسین زمان مان بیندازد که هم اکنون زنده است و اگر اباعبدالله ع امروز هم زنده بود، جان خود را فدایش می کرد.

آرزوی سیدالشهدا دیدن امام مهدی ع بود. امام صادق ع در فراق امام زمان ما چقدر گریه می کند و در دعای ندبه که برای ما گذاشته می فرماید: «عَزیزٌ عَلَیَّ اَن اَرَی الخَلق وَ لا تُری= سخت است بر من مردم را ببینم، اما تو را نبینم». حسینِ‌ امروز، امام زمان ماست که هر 24 ساعت یک بار می گوید:« هل من ناصر ینصرنی= آیا یاری کننده ای است که مرا یاری کند».

ما باید از امام درس جهاد و از عزاداری ها «روح جهاد» را یاد بگیریم، اگر فقط به گریه اکتفا کنیم، درست نیست. گریه و نوحه در عزای سالار شهیدان، طبق سه دلیل قرآنی (1.تعظیم شعائر الهی، (حج/۳۲)- 2. یادآوری ایام الله، (ابراهیم/5) 3. مودت اهل بیت ع، شوری/۲۳) واجب است، ولی گریه باید مؤثر باشد و ما را به سمت نتیجه ببرد؛ در غیر این صورت، عزاداری ما در حد عزاداری غیر مسلمین و غیر شیعیان خواهد بود.

روح جهاد و انتقامِ امامِ معصوم: مبارزه با شبیخون فرهنگی

جنگ امروز، جنگ نرم است و دشمن فرهنگ ما را نشانه گرفته است. عزادار حقیقی از واقعه عاشورا روح جهاد و انتقام کسب کرده و با این شبیخون فرهنگی به مبارزه بر می خیزد.

اگر روح جهاد نداشته باشیم، مصداق این فرمایش پیامبر ص می شویم : « هر کس بمیرد و اثری از جهاد در او نباشد، بر شعبه ای از نفاق مرده است». در زمان جنگ و دفاع مقدس نشانه ی جهاد، تیر و ترکش و زخم های آن بود، اما امروز که جنگ نرم است و دشمن الان شبیخون فرهنگی و ناتوی فرهنگی را به کار گرفته است، تیر و ترکشی ندارد که اثر و زخم آن روی بدن ظاهر شود، اما اثر آن را باید در فکر، ذهن و زندگی روزمره مردم دید. خستگی های جهاد، خرج کردن ها، بی خوابی­ها، تلاش ها و عرق ریختن­ها، اثرات جهادِ امروز و جنگ نرم است که باید در بدن ما و در زندگی ما ظاهر شود. کسی که این نشانه ها را ندارد، جهادگر نیست و نمی تواند به امام حسین ع بگوید:«إنی سلم لمن سالمکم= من در صلحم با کسی که با شما در صلح است». این خیلی ادعای بزرگی است که بگوییم: «إنی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم إلی یوم القیمۀ= در صلحم با کسی که با شما در صلح است و در جنگ و جهادم با کسی که با شما در جنگ است تا روز قیامت»، این شاخصی است برای تشخیص زندگی درست، برای شناخت حق از باطل و برای شناخت اهل حق از اهل باطل. ما باید با این شاخص ها زندگی کنیم.

منبع: برگرفته از سلسله جلسات جهاد استادممحمدشجاعی

معنای «اللهم العن العصابة التی جاهدت الحسین»

برخی معتقدند استفاده از واژگان «جاهدت» برای دشمنان امام حسین(ع) صحیح نیست زیرا واژه «جهاد» در جنگ با اهل حق مورد استفاده قرار نمی‌گیرد، بلکه همیشه جنگ با اهل باطل را «جهاد» می‌خوانیم و به منابعی استناد می‌کنند که در ارتباط با این فراز از زیارت عاشورا: «اللَّهُمَّ الْعَنِ الْعِصَابَةَ الَّتِی جَاهَدَتِ الْحُسَیْن‏»، بجای کلمه «جَاهَدَت» از واژگان «حَارَبَت» استفاده کرده است: «اللَّهُمَّ الْعَنِ الْعِصَابَةَ الَّتِی حَارَبَتِ الْحُسَیْن‏».[1]

در تحلیل این نظر باید گفت که هرچند شاید بتوان با کمی اغماض این مطلب را آن هم از نگاه عرف - در ارتباط با خود واژه «جهاد» پذیرفت، اما لزوماً هر واژه‌ای که از ریشه «جهد» استخراج می‌شود (مانند جاهدت) اینگونه نیست که مفهومی مقدس از آن برداشت شود چنان‌که در قرآن کریم، تلاش والدین برای گمراه کردن فرزندشان نیز با واژگانی از ریشه «جهد» بیان شده است:

«وَ إِنْ جاهَداکَ لِتُشْرِکَ بی‏ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُم».[2]

«جهاد» از «جهد» به معنای «سختی» و «مشقّت» است.[3] «جاهدت العدوّ»؛ یعنى در جنگ با دشمن مشقّت را بر خود هموار کردم.[4] این معنا و مفهوم هم در بعد مثبت و هم در بعد منفى به کار گرفته مى‌شود. البته، از آن‌جا که در جنگ نهایت تلاش همراه با مشقت و سختی وجود دارد، این واژه در جنگ و نبرد هم به کار مى‌رود؛ لذا ممکن است واژه‌هاى جهاد و مجاهده در فرهنگ قرآن و روایات همیشه در جنگ اهل حق با باطل کاربرد داشته باشد، ولى این بدان معنا نیست که اگر «جاهد» در معناى اصلى خود، یعنى «تلاش» به کار رفت، حتماً باید در جهت مثبت باشد.

بهترین دلیل بر این سخن مواردی است که استعمال «جاهد» در قرآن به معناى تلاش در جهت منفى است که بدان اشاره کردیم.

بنابر این در عبارت موجود در زیارات هم واژه «جاهدت» می‌تواند صحیح باشد و هم واژه «حاربت» و تا حد زیادی معنای آن دو نیز به هم نزدیک است. بر این اساس جمله «اللّهم العن العصابة الّتی جاهدت الحسین» به معنای جهاد مقدس نیست تا کاربرد آن در مورد دشمنان امام حسین(ع) ابهام‌آمیز باشد بلکه این واژگان، بازگو کننده تلاش آن گروه ستم‌کار در برابر سیدالشهدا است و معنایش این است که، خداوندا، لعنت فرست بر کسانی که تمام تلاش خویش را در برابر سیدالشهدا و براى کشتن آن‌حضرت به کار گرفتند. و این معنا از «جاهدت» درست است و مشکلى ندارد.

پی نوشت ها

[1].‏ ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، محقق، مصحح، امینی، عبد الحسین، ص 178، نجف اشرف، دار المرتضویة، چاپ اول، 1356ش.
[2]. عنکبوت، 8.
[3]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 208، دمشق، بیروت، دارالقلم‏، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق.
[4]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج ‏2، ص 55، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.



منظور از «انتقام خودم» چیست؟ که در زیارت عاشورا می گوییم: «وَ أَنْ یَرْزُقَنِی طَلَبَ ثَارِی= و روزی من کند انتقام خون خودم را.»


مگر چه مصیبت و چه مشکلی بر من وارد شده که می خواهم «انتقام خودم» را بگیرم؟ انتقام من این است که من لیاقت داشتم، امام معصوم بالای سرم باشد و یتیم زندگی نکنم، با پدر حقیقی ام، امام زمان زندگی کنم، اما  الان پدرم بالا سرم نیست و یتیم زندگی می کنم، این خیلی دردناک است.

تمام مشکلات جهان از دوری و غیبت پدر حقیقی ما و امام زمان ماست. ما اگر مشکل پزشکی، اقتصادی، خانوادگی و... داریم یا مشکلات دیگری که در دنیا وجود دارد، همه به خاطر نبودِ پدر مهربان و متخصص معصوم است، از غربت و یتیمی این همه بلا سر ما آمده، اینها مصیبت کمی نیستند. اگر امام زمان 24 ساعت بالای سرمان بود و ارتباط مستقیم با او داشتیم، او در 24 ساعت معادل صدها سال باعث رشد ما می شد، یک دقیقه ارتباط با امام زمان تمام وجود ما را پاک می کرد؛ در ارتباط با امام زمان هر کدام از ما می توانستیم، ولی خدا باشیم و هم مقام با امام حسین (علیه السلام) باشیم. در زیارت عاشورا می خواهیم: « أَسْأَلُهُ أَنْ یُبَلِّغَنِی الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ لَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ‏= از خدا درخواست می کنم که به مقام محمودی که خاص شما است مرا برساند». لیاقت ما این است که در دنیا و آخرت فقط با معصوم زندگی کنیم، ولی الان اینگونه نیست؛ امام زمان ما و پدر حقیقی ما در غربت و آوارگی به سر می برد و ما در یتیمی و بی پدری.


منبع و مأخذبرگرفته از مباحث جهاد جلسه 1، استاد شجاعی