موسسه قرآن وعترت امیرالمومنین علیه السلام

موسسه قرآن وعترت امیرالمومنین علیه السلام

وما کنّا لنهتدی لولا ان هدانا الله؛اگرهدایت الهی نبود ماخود به خود در این مقام راه نمی¬یافتیم.
طلیعه:
در جاری حکمتش، بعثت ساری شد،
قرآن طلوع کرد و عترت (علیهم السلام ) تابیدن گرفت،
نوایش ندای فطرت بود و آوایش آواز آسمان، رسول (صلی الله علیه و آله ) قِصه‌ی « خُذِ الکِتاب »خواند و غُصه‌ی « اِنَّ قومی »...
کویر شهرها عطش طراوت داشت و تمنای آرامش، انسان در پی بهار بود و به دنبال قرار،
امیری آسمانی، نشانیِ« فَاِنِّها رَبیعُ القُلوب » سر داد...
و شیطان از همه وقت نالان تر و البته پر کارتر...
حکیمانه های رهبری، ناتوی فرهنگی را فریاد کشید و هندسه‌ی ایمانی را در سایه‌ی معارف قرآنی طرح ریخت.
اندیشه ای جوانه زد، دغدغه‌ای شعله کشید،کلنگ همتی به زمین خورد و آستین تلاشی بالا رفت... موسسه قرآنی فرهنگی امیرالمومنین علی علیه السلام وابسته به جامعه علمیه امیرالمومنین فعالیت خودرا آغاز نمود.


چه کنیم تا منتظری حقیقی برای امام زمان مان باشیم؟

 

1- مانعی در راه ظهور نباشیم.

 

اولین و مهمترین قدم آن است که مراقب باشیم با کوتاهی های خودمان، در تنهایی ایشان نقش نداشته و نگرانی خاصی از سوی ما متوجه ایشان نگردد. در قیامت قبل از هر پرسشی از ما خواهند پرسید؛ با مظهر خدا بر روی زمین چه کردید؟ پس تمام جهت گیری هایمان باید به سمت امام زمان باشد.

 

سعی کنیم دست کم از کسانی نباشیم که در زیارت عاشورا لعن شده اند. یادمان باشدکسانی که امیرالمومنین، امام حسن و امام حسین علیهم السلام را تنها گذاشتند، شیعه بودند. بیشترین خطرها را شیعیان جاهل برای معصومین بوجود آوردند.

 

امروز هم کوتاهی های ما و مخصوصاً برخی از علما و خواص برای امام زمان دردآورتر از مسائل دیگر است. آنها که می توانستند تبلیغ کنند، اوج بگیرند و به سعادت برسند، با سکوت خود، گوشه عافیت طلبی اختیار کرده و از یاری حجت خدا سرباز زدند.

 

بایدبا خودسازی به سراغ یاری امام برویم. اگر در باطن قدرتمند شویم می توانیم نقش موثری برای ظهور ایفا کنیم. شیعه ی آلوده و ضعیف، هرگز جهادگر موفقی نیست.

 

2- با امام انس بگیریم.

 

تا کنون دشمن سعی کرده حضرت مهدی علیه السلام را انسانی خشن و بی عاطفه جلوه دهد. تا جائیکه حتی بسیاری از شیعیان از ظهور ایشان می ترسند.

 

اما واقعیت آن است که ایشان از پدر به ما بینهایت مهربانترند. باید با او انس بگیریم و در دیگران هم این انس را ایجاد کنیم. امام زمانی که مظهر رحمانیت و رافت خداوند بوده و آئینه تمام نمای اوست، چگونه ممکن است اهل جنگ و ناامنی باشد. ممکن است ایشان از اعمالمان دلگیر شوند، اما هرگز از ما چشم برنداشته و از دعا کردن برایمان دست بر نمی دارند. باید این عاطفه حقیقی را درک کنیم. کمترین مرتبه درک این محبت آن است که او را عضوی از خانواده مان دانسته و همچون بقیه اعضاء نسبت به او احساس مسئولیت داشته باشیم. قسمتی از عمر، مال، آبرو و استعدادمان را برای ایشان و در راهشان صرف کنیم. به تمام برنامه های زندگی مان از قبیل تحصیلات، فعالیت های خانوادگی، فعالیتهای اجتماعی و ... در جهت خدمت به حضرت، وحدت ببخشیم. آیا لحظه تصمیم گیری نرسیده است؟

منبع و مأخذ: برگرفته از مبحث ما و امام زمان، استاد محمد شجاعی 



نشانه ها و صفات زن خوب از نظر اسلام


قرآن کریم در آیه 34 سوره نساء ،نشانه ها و صفات زن خوب از نظر اسلام را بیان می کند و بعد از این که از ولایت و سرپرستی مردان بر زنان صحبت می کند چنین نتیجه گیری می کند:


فالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ...(34 نساء)؛ پس زنانِ شایسته، فرمان بردارند و نگهدار آنچه خدا (براى آنان) حفظ کرده، (حقوق واسرار شوهر، ) در غیاب اویند.


این آیه، سفارش به زنان است که این صفات را داشته باشید.البته اطاعت زن از شوهر و حفظ حقوق وى، مشروط به تأمین زندگى او از سوى مرد است. «بما انفقوا... فالصالحات قانتات حافظات»


پس نشانه شایستگى زن اطاعت و تواضع او نسبت به شوهر «قانتات» و رازدارى، حفظ مال و آبرو و ناموس شوهر در غیاب اوست. «فالصالحات... حافظات للغیب»

باید توجه داشت که خداوند تواضع زن را، ضعف زن نمی داند،بلکه  ارزش او میداند. «فالصالحات قانتات»


منبع: تفسیر نور

دهانی که بوی گندش از مردار بیشتر است.

روز قیامت روزی است که واقعیت اعمال اشکار می شود و صحنه محشر صحنه ای وصف ناشدنی است! رسول مکرم اسلام کسی را که غیبت کند اینگونه وصف میکند:

من اغتاب امرء مسلما، بطل صومه و نقض وضوءه و جاء یوم القیامه یفوح من فیه رائحة انتن من الجیفة، یتاذى به اهل الموقف. و ان مات قبل ان یتوب، مات مستحلا لما حرم الله عزوجل. (1)

کسى که غیبت کند مرد مسلمى را، باطل شود روزه او و شکسته شود وضوى او، و بیاید روز قیامت در حالى که از دهن او بویى مى آید که از بوى مردار گندش بیشتر است، در آزار مى آیند از آن اهل موقف. و اگر بمیرد قبل از توبه، مرده است در صورتى که حلال شمرده چیزى را که خداوند حرام شمرده است.

وشاید این بوی دهان به خاطر خوردن گوشت مرده ای است که واقعیت غیبت کردن است.

منبع:

1- وسائل الشیعه، ج ۸، ص ۵۹۹، حدیث ابواب احکام العشره، باب ۱۵۲، حدیث ۱۳.


غیبت چیست؟

بسیاری از افراد وقتی به آنها گفته می شود غیبت نکنید، می گویند : جلوی خودش هم میگویم ،من که ترسی از گفتن در حضور او ندارم . یا می گویند : من که دروغ نمی گویم؛ این عیب در او هست و همه می دانند. و اینها نشان از این است که بسیاری از افراد نمی دانند غیبت چیست و لازم است تعریف غیبت، تبیین شود.
غیبت چنانکه رسول مکرم اسلام فرمودند: گفتن چیزی که مومنی کراهت دارد و بدش می آید در غیاب او است.
مثل ما فى مجالس الشیخ فى حدیث ابى الاسود فى وصیة النبى، صلى الله علیه و آله، لابى ذر، رضوان الله علیه. و فیه: قلت: یا رسول الله، ما الغیبة؟ قال: ذکرک اخاک بما یکره. قلت: یا رسول الله، فان کان فیه الذى یذکر به؟ قال: اعلم، انک اذا ذکرته بما هو فیه، فقد اغتبته، و اذا ذکرته بما لیس فیه، فقد بهته. (1)
حضرت ابى ذر گوید: گفتم اى رسول خدا، چیست غیبت؟ فرمود: "ذکر تو است برادر خود را به چیزى که مکروه است. " گفتم "یا رسول الله، اگر باشد در او آنچه ذکر شده، غیبت است؟ " فرمود: "اگر باشد غیبت است، و اگر نباشد تهمت است. "
منبع:

1- وسائل الشیعه، ج ۸، ص ۵۹۸ ابواب احکام العشره باب ۱۵۲، حدیث ۹.


فتوای مراجع عظام در اینکه وقت نماز مغرب و عشا تا نیمه شب است یا اذان صبح و اینکه اگر تا اذان صبح است ،به نیت قضا باید باشد یا ادا یا هیچ کدام ،متفاوت است. فقها در این مساله چهار فتوا داده اند:
1. آیت الله خمینی،خامنه ای، صافی ،تبریزی ،خوئی، اراکی،گلپایگانی،بهجت ،نوری همدانی: نماز مغرب و عشا را چه عمدا تا نیمه شب نخوانده باشد چه عذری داشته ، باید تا قبل از اذان صبح بدون نیت ادا یا قضا به جا آورد.
2. آیت الله فاضل:اگر به واسطه عذری نماز مغرب و عشاء را تا نیمه شب نخوانده نمازش را باید قبل از اذان صبح بدون نیت ادا و قضاء بخواند ولی اگر از روی اختیار و بدون عذر نماز خود را تا نیمه شب نخوانده نماز او قضا شده و باید آن را قضا کند  

3. زنجانی و مکارم :اگر به واسطه عذری نماز مغرب و عشا را تا نیمه شب نخوانده (مثلا خواب بوده یا فراموش کرده یا حائض بوده) تا صبح وقت دارد به نیت ادا بجا آورد. ولی اگر عذری نداشته و از روی عمد نماز را بجا نیاورده ،نماز او قضا شده و باید قضای آن را بخواند.
4. سیستانی: اگر به واسطه عذری نماز مغرب و عشا را تا نیمه شب نخوانده، تا اذان صبح باید نیت ادا کند و اگر عمدا و از روی اختیار نمازش را تا نیمه شب نخوانده باید تا قبل اذان صبح بدون نیت ادا و قضا نمازش را بجا آورد .

فتوای دقیق مراجع را حتما در مسئله زیر ببینید.


مسأله ۷۴۰ اگر از روی معصیت، یا به واسطه عذری (۱) نماز مغرب یا نماز عشا را تا نصف شب نخواند، بنا بر احتیاط واجب باید تا قبل از اذان صبح، بدون این که نیّت ادا و قضا کند به جا آورد.
(۱) (فاضل: ) اگر بواسطه عذری.. (سیستانی: ) اگر از روی اختیار..
(زنجانی: ) مسأله اگر به واسطه عذری ؛ مانند خواب یا فراموشی یا حیض شدن، نماز مغرب و عشا را تا - جلد نصف شب نخواند نمازش قضا نشده و باید آن را تا قبل از اذان صبح بخواند و می‌تواند در آن نیت ادا کند و احتیاط مستحب آن است که نماز را بدون نیت ادا و قضا به جا آورد، و اگر از روی معصیت نماز مغرب و عشا را تا نصف شب نخواند نماز وی قضا شده است ؛ ولی احتیاط مستحب آن است که تا قبل از اذان صبح، بدون این که نیت ادا و قضا کند آن نماز را به جا آورد.
(مکارم: ) مسأله هر گاه عمداً نماز مغرب و عشا را تا نصف شب نخواند وقت آن گذشته و باید قضا کند، امّا اگر بواسطه عذری نخوانده باشد باید تا قبل از نماز صبح به جا آورد و نماز او اداء است. 

 - جلد ۱، صفحه ۴۰۸ - توضیح المسایل مراجع مطابق با فتاوای سیزده نفر از مراجع معظم تقلید 

فتوای مقام معظم رهبری:

س: آیا در پایان وقت شرعى نیمه شب، نماز عشا قضا مى‌‌شود؟

ج) واجب است نماز عشا را تا قبل از نیمه شب شرعى بخوانند و بعد از آن به قصد قربت بجا آورده و نیت ادا و قضا نکنند.


چرا باید لعن کنیم؟!

گاهی گفته می شود چرا باید با لعن کردن احساسات منفی بروز داد ؟ لعن یک نوع خشونت و بد بینی است . چرا باید در زیارت عاشورا 100 لعن کرد ؟ بیاید به جای این همه لعن صلوات بفرستید و اینهمه احساسات منفی بروز ندهید. دین اسلام دین محبت و عشق و رحمت است ،نه دین لعن فحش و ناسزا و بد بینی... جواب این سوال را در ادامه بیان می کنیم.
فطرت
خداوند در وجود انسان احساسات و واکنش های مختلفی خلق کرده است که هیچ کدام عبث و لغو و بیهوده نیست که خداوند هرگز کار بیهوده نمی کند. و همانطور که خداوند محبت را در انسان خلق کرده بغض و دشمنی را هم خلق کرده است . در محبت های دین که حرفی نیست . همه کلام در بغض و دشمنی است. نمی توان ادعا کرد که ما باید فقط محبت کنیم و بغض و دشمنی چیز بدی است و خداوند هرگز آن را تجویز نمی کند. پس اگر این حس بیهوده خلق نشده برای چیست؟ واضح است که انسان اگر به کسی یا چیزی محبت داشته باشد باید با دشمنان آن دشمن باشد.
خداوند در قرآن می‌فرماید: «انَّ الشَّیطانَ لَکُمْ عَدُّوٌ فَاتَّخِذُوهُ عَدُّواً»
شیطان دشمن شماست. او را دشمن بگیرید (1)
اگر کسی با تو دشمن است تو هم باید او را دشمن بشمری و به عنوان یک دشمن با او برخورد کنی نه دوستانه و با محبت.
البته برای مومن دنیا ارزش ندارد و بخاطر دنیا با کسی دشمنی نمی کند ولی دشمنی با دین و سعادت اخروی چیزی نیست که قابل اغماض باشد.

ایجاد نفاق
اگر «دشمنی» با دشمنان خدا نباشد، به تدریج رفته رفته رفتار انسان به آنها دوستانه می‌شود، و در اثر معاشرت، رفتار آنها را می‌پذیرد و حرفهایشان را قبول می‌کند. کم کم شیطان دیگری مثل آنها می‌شود. می‌گویید نه! ببینید قرآن چه می‌فرماید: «وَ اِذا رَأَیتَ الَّذینَ یخُوضُونَ فی آیاتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُم حتّی یخوضُوا فی حَدیثٍ غیرهِ»، (2).
چنانچه ببینی کسانی نسبت به دین بدگویی و اهانت می‌کنند، با سستی و با زبان مسخره و استهزا سخن می‌گویند، به آنها نزدیک نشو. هر چه گفتند، گوش نده تا زمانی که به بحث دیگری بپردازند. و در جای دیگر می‌فرماید: «وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیکُمْ فی الْکتابِ أَنْ اِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللَّهِ یکْفَرُ بِها وَ یسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدوا مَعَهُمْ حتّی یخوضوا فی حدیثٍ غَیرهِ» بعد می‌فرماید اگر کسانی این نصیحت را گوش نکردند، باید بدانند که عاقبت به آنها ملحق خواهند شد. «اِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْکافِرینَ وَالْمُنافِقینَ فی جَهَنَّمَ جَمیعاً» (3).
سرانجام کسانی که نسبت به استهزاکنندگان دین محبت می‌ورزند و به آنها روی خوش نشان می‌دهند این است که تدریجاً حرفهای استهزاکنندگان بر آنها اثر می‌گذارد. وقتی حرفهایشان اثر کرد، در دلهایشان شک به وجود می‌آید. و اگر شک ایجاد شد، اظهار ایمان کردن نفاق می‌شود. انسان وقتی در دل ایمان ندارد اما در ظاهر بگوید من مسلمانم، این عین نفاق است. قرآن می‌فرماید: «اِنَّ اللَّه جامِعُ الْکافِرینَ وَالْمُنافِقینَ فی جَهَنَّمَ جَمیعاً» چنین کسانی که در دنیا به واسطه اثر همنشینی با کافران منافق می‌شوند، در آخرت داخل جهنم با ایشان همنشین خواهند بود.

منابع:  
(1) فاطر، ۶.
(2) انعام، ۶۸.
(3) نساء، ۱۴۰.
بر گرفته از کتاب اذرخشی دیگر از اسمان کربلا (مجموعه سخنرانی های محمدتقی مصباح یزدی) _ص23

(علی محمودوند:شهیدتفحص(

علی (امیر) در سال 1343در روز هفدهم صفر ماه قمری در تهران پا بر خاک نهاد، تحصیلاتش را تا پایان دوره راهنمایی ادامه داد، با آغاز جنگ تحمیلی به عضویت بسیج مسجد درآمد و با شوری وصف‌ناشدنی به فعالیت مذهبی پرداخت، تابستان سال 1361 همزمان با شروع عملیات رمضان در هفده سالگی به جبهه رفت و کارش را در گردان تخریب لشگر 27 محمدرسول‌الله (ص) آغاز نمود، در عملیات والفجر مقدماتی همران گردان حنظله به منطقه فکه رفت و از ناحیه دست مجروح شد. در عملیات والفجر 8 برای همیشه پایش را از دست داد و با وجود 70 درصد جانبازی (شیمیایی، موجی، قطع پا و 25 ساچمه در دست) باز هم از میهن اسلامی دفاع نمود، او در سال 1367 با دوشیزه‌ای پارسا ازدواج کرد و صاحب دو فرزند شد، علی به علت علاقه به نظام مقدس جمهوری اسلامی به عضویت نهاد مقدس سپاه درآمد و توانست با تلاش بسیار مدرک دیپلم خود را دریافت نماید. محمودوند در سال 1371 بعد از شهادت سیدعلی موسوی به یاری برادران گروه تفحص شتافت و 8 سال در میان خاکهای تفتیده جنوب برای یافتن پیکر شهداء تلاش نمود، به طوریکه دو مرتبه پای مصنوعی خود را بر اثر کار زیاد از دست داد، فرمانده دلیر گروه تفحص لشگر27 محمدرسول‌الله (ص) سرانجام در تاریخ 22/11/1379 در منطقه فکه بر اثر انفجار مین در جرگه شاهدان قرار گرفت، علی در سن 36 سالگی تنها پسرش عباس را که نابینا و فلج بود، به همراه دخترش در نزد ما به یادگار گذاشت، پیکر پاکش را در قطعه 27 بهشت‌زهرا طبق وصیت او به خاک سپردند.


اولین ­اعزام
انقلاب که به پیروزی رسید، علی سر از پا نمی‌شناخت، با خوشحالی در بسیج مسجد ثبت‌نام نمود، بیشتر اوقات در مسجد بود، و هربار که به خانه بازمی‌گشت، یک دمپایی پاره به پا داشت، وقتی معترضانه به او می‌گفتم:«این چه وضعی است» نگاهش را به زمین می‌دوخت و می‌گفت:«مامان اشکالی نداره، آن بنده خدایی که کفشهایم را برده، احتمالاً احتیاج داشته است» 17 سال بیشتر نداشت که شناسنامه‌اش را برداشت تا به جبهه برود، گفتم:«علی این کار را نکن در جبهه از تو کاری ساخته نیست» کنار در ایستاد و پاسخ داد:«مادرجان! شما به من بگوئید، بمیر، می‌میرم ولی نگوئید نرو من آنجا آب که می‌توانم بدهم» بالاخره تابستان­سال1361راهی­ جبهه­ شد.

فریادالله‌اکبر
در عملیات والفجر مقدماتی عراق تعدادی از تیپ‌های کماندویی اردنی و سودانی را به منطقه آورد، بعد از محاصره شدن ما در منطقه آتشبارهای سنگین و نیمه‌سنگین عراق (گرای) کانال ما را گرفتند چند ساعت متوالی بچه‌ها زیر باران آتش خمپاره، کاتیوشا،‌ رگبار و توپ بودند، عوامل جنگی عراق نیز با بلندگو به ما فحش می‌دادند و می‌گفتند:«راه فرار ندارید». وضع خیلی بد بود، بچه‌ها توی خاک به دنبال چهار تا فشنگ می‌گشتند، یک هفته مقاومت کردیم، مختصر آب و کمپوت باقی مانده جیره‌بندی شد، گرسنگی و تشنگی بیداد می‌کرد،‌ اما با این وجود صدای بلندگوی دشمن که بلند می‌شد، بچه‌ها با تمام وجود فریاد می‌زدند: «الله‌اکبر»، علی می‌گفت:«من تا زنده‌ام، صدای در هم پیچیده دعوت به تسلیم بلندگوهای دشمن و تکبیر هایی ­را که ­از لب‌های ­قاچ‌قاچ­ شده نیروها بیرون می‌آمد،‌ فراموش نمی‌کنم»

صبوروبردبار
صدای علی از نوار کاست به گوش میرسد: «سال 1364 بود، در عملیات والفجر8 در جاده فاوام‌القصر قرار داشتیم، حدود 700-800 مین را خنثی کردم، چاشنیهای آنها را در یک جوراب گذاشتم و به راه افتادم، تا به سراغ مینهای والمری بروم اما ناگهان پایم روی مین رفت، بچه‌ها ابتدا فکر کردند در کنارم خمپاره منفجر شده است، اما بعد متوجه قضیه شدند، با انفجار مین هشتصد چاشنی هم منفجر شد، و من از ناحیه پا به سختی مجروح شدم». بعد از شهادتش مادر گفت:«همان روز با من تماس گرفتند مردی گفت علی پایش قطع شده اما علی با خنده گوشی را گرفت و ادامه داد: مامان شوخی میکند». یک هفته بعد دوباره تماس گرفت، پرسیدم،‌کجایی؟ گفت:«مامان من در بیمارستان آریا هستم. یک ذره ترکش خورده به سرانگشت پام، اگر میتوانی بیا». با عجله به بیمارستان رفتم با دیدن او روی تخت با پای قطع شده دلم لرزید، با وجودیکه تمام بدنم آرتروز داشت، اما اگر شب تا صبح هم درد میکشیدم، ناله نمیکردم به خاطر اینکه میدیدم علی با پای قطع شده و با آن وضعیتش همه کاری انجام میداد، چند مرتبه پایش را عمل کردند اول انگشت‌های پایش و بعد تا پاشنه و هربار تکه‌ای از پایش را قطع نمودند.

ردپای­ جنگ
علی در سالهای آخر سردردهای شدید داشت، هربار با تمام قدرت سرش را فشار می‌داد، به گونه‌ای که احساس می‌کردی سرش منفجر خواهد شد، با تعجب نگاهش می‌کردم، می‌گفت:«تو نمی‌دانی چطور درد می‌کند، حالم به هم می‌خورد» وقتی علت سردردش را می‌پرسیدم،پاسخ می‌داد‌:«اعصابم ناراحته،‌شاید فشارم رفته بالا و شاید هم چربیم» اما من می‌دانستم، او شیمیایی شده کلیه‌هایش از کار افتاده بود، حالت تهوع داشت،‌ عارضه موجی بودن نیز بعضی اوقات زندگیش را مختل می‌کرد، یادم هست در این گونه مواقع می‌گفت:«فقط بروید بیرون، سپس سرش را آنقدر به دیوار می‌کوبید و فشار می‌داد تا زمانیکه بدنش خشک می‌شد. حتی یکبار همسر و فرزندانش را به آشپزخانه فرستاد و خودش تمام شیشه‌ها را شکست. هشت سال دفاع مقدس از خاک پاک ایران دیگر رمقی برای علی نگذاشته بود، در جای‌جای پیکرش ردپای جنگ بودامااوبازهم­ مقاومت ­کرد.
راوی:خانواده­ شهید

اعجاززیارت­ عاشورا
عید سال 1374 هر روز صبح تا شب با نام خدا به دنبال پیکر شهیدی می‌گشتیم اما تلاش ما بی‌فایده بود، تا اینکه کاروانی از تهران به میهمانی ما آمد. چند جانباز فداکار در این گروه حضور داشتند، صبح روز بعد حاج محمودوند از میان مهمانان برخاست و با صوت زیبایش زیارت عاشورا را قرائت کرد، صدائی حزین که می‌گفت:« بابی انت و امی...» زیارت عاشورا که به پایان رسید، حاجی دو رکعت نماز خواند، و شاد و خندان از مقر خارج شد. با تعجب پرسیدم، کجا با این عجله؟ او در حالیکه می‌خندید، پاسخ داد:«استارت کار خورد، دیگر تمام شد، رفتم که شهید پیدا کنم». نزدیک ظهر با صدای بوق ماشین از سوله‌ها بیرون آمدیم، باورمان نمی‌شد، علی پیکر شهیدی را همراه داشت، با این کار بیشتر به اعجاز زیارت عاشورا ایمان آوردیم.
راوی:حمیدداوودآبادی

شهادت
روز سوم بهمن ماه بود علی از استراحتگاه که خارج شد، نگاهی به آسمان انداخت، و گفت:«تو به من قول دادی،‌ تو ده روز دیگر فرصت داری، به قولی که به من دادی عمل کنی وگرنه می‌روم و دیگه پشت سرم را نگاه نمی‌کنم» پای مصنوعی‌اش شکسته بود، با خنده کمی لی‌لی‌ رفت و به ما گفت:«این پا روی مین رفتن داره» بالاخره یوم‌الله 22 بهمن ماه از راه رسید علی به میدان مین رفت، و حدود 62 الی 63 مین را پیدا کرد. من نیز کنارش بودم،‌ به آخرین مین که رسیدیم، کسی مرا صدا زد. حدود 7 متر از علی دور شدم،‌ ناگهان صدای انفجاری مهیب در دشت پیچید، به طرف محمودوند دویدم، ‌او با پیکری خونین روی زمین افتاده بودم­باورم­نمی‌شداماخداهیچ‌گاه­خلف­وعده­نمی‌کند.
حسین شریفی‌نیا با شنیدن خبر شهادت او به سراغ مهر متبرک حاجی رفت، بهترین یادگاری از علی مهری که خاک پیکر 100 شهید را با خود به همراه داشت، حالا هربار که سر بر سجده می‌گذارد، عطر حضور او رامیان ­سجاده‌اش­ احساس­ می‌کند.
راوی:آقای­ منافی 


پیام­ رهبر
به ارواح طیبه همه شهداء به خصوص شهیدان این راه پر ارزش (تفحص) که شما در آن مشغول حرکت هستید و این شهید عزیز شهید محمودوند به خصوص، برای ارواح طیبه همه‌شان از خداوند متعال علو درجات و همنشینی با صالحان و اولیاء و ائمه را مسئلت می‌کنم، شما باب شهادت را باز نگه‌داشتید.
سیدعلی­ خامنه‌ای
20/12/1379

 



پنج نفری  که شیطان را بیچاره کرده‌اند!؟

 امام صادق(ع) فرمود:

 شیطان گفته است؛ پنج نفر مرا بیچاره ساخته اند و سایر مردم در قدرت و اختیار من هستند:

کسی که از روی نیت صادق و درست به خدا پناه ببرد و در تمام کارها توکل به او کند.

کسی که در شبانه روز بسیار تسبیح خدا گوید.

کسی که هرچه برای خویشتن می پسندد برای برادر مؤمن خود نیز بپسندد.

کسی که به هنگام رسیدن مصیبت به او، ناله و فریاد نزند.

وکسی که به آنچه خدا قسمت او کرده راضی باشد و برای رزق و روزیش غم  و غصه نخورد.

منابع:

جامع احادیث شیعه، ج14، ص144-سفینه، ج1، ص484-احادیث الطلاب، ح2804-الخصال، ج1، ص285-مشکاه الانوار، ص83-بحارالانوار، ج63، ص248-روضه الواعظین، ج2، ص3

تأثیر محیط زندگی در شادی انسان

شادی و شادزیستن موضوع تخصصی و جدی است و باید با آن تخصصی برخورد شود. محل زندگی اعم از محیط و فضای شهر و جامعه و فضای داخل منزل از عوامل مهم و تأثیرگذار در شادی انسان هستند.

نبی اکرم صلی الله علیه وآله فرمود:«لاخَیرَ فِی الوَطَنِ إلاّ مَعَ الأمنِ وَ السُّرور؛ خیرى نیست در وطن مگر با امنیّت و شادمانی.» 

شرح حدیث

وطن و کشور، جایی که ما در آن استقرار پیدا می کنیم، باید دارای دو خاصیت باشد در غیر اینصورت جای مناسبی برای زندگی نیست. یکی امنیت و دیگر شادی است. کشور ما الحمدلله جزء کشورهایی است که به برکت خون شهدا، اخلاق و ایمان مردم از امنیت خیلی بالایی برخوردار است.

اما مقوله ی دوم که موضوع بحث ما است، شادی است. حضرت می فرماید: جایی زندگی کنید که محیط غم انگیز، غم ساز نباشد. عواملی وجود دارند که باعث غم انگیز شدن یک محیط می شوند، مثل عوامل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، محیطی و ... .

گاهی فضای خانه غم انگیز است، مثل بی سلیقگی و بی ذوقی در دکوراسیون منزل، به کار بردن رنگ نامناسب. انتخاب بعضی رنگها سلیقه ای است، اما کاربرد بعضی از رنگها واقعاً قاعده و روانشناسی خاص خودش را دارد که باید در جای مناسب خودش استفاده شود. مثلاً ممکن است، فردی در منزلی زندگی کند که رنگ آن هماهنگی با سلیقه ی او ندارد، لذا او همیشه افسرده و غمگین است.

اگر فردی تشخیص می دهد که با جابه جا کردن منزل، یا رفتن از محله ای به محله ی دیگر، یا تغییر شهر و مکان زندگی حالش خوب می شود و احساس شادی می کند، باید اقدام به این کار نماید. انسان هایی که شجاعت ایجاد تغییر را ندارند، محکوم به غصه خوردن می شوند.

 

12خصلت سفره غذا درگفتار امام حسن مجتبی علیه السلام

امام حسن مجتبی‌ علیه‌السلام ، 12خصلت برای سفره غذا ذکر کردند:

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :فِی المَائدةِ اثْنَتَا عَشرَةَ خَصْلَةً یَجِبُ عَلى کُلِّ مُسْلِمٍ أنْ یَعْرِفَهَا : أرْبَعٌ مِنْها فَرْضٌ ، وَ أرْبَعٌ سُنَّةٌ، و أرْبَعٌ تأدِیبٌ.
فَأمَّا الفَرْضُ : فَالمَعْرِفَةُ ، وَ الرِّضَا ، وَ التَّسْمِیَةُ ، وَ الشُّکْرُ .
وَ أمَّا السُّنَّةُ : فَالوُضُوءُ قَبْلَ الطَّعَامِ ، و الجُلُوسُ عَلَى الجَانِبِ الأیْسَرِ ، و الأکْلُ بِثَلاثِ أصَابِعَ ، وَ لَعْقُ الأصَابِعِ.
وَ أمّا التَّأدِیبُ : فَالأکْلُ مِمَّا یَلِیکَ ، وَ تَصْغِیرُ اللُّقْمَةِ ، وَ تَجْوِیدُ المَضْغِ ، وَ قِلّةُ النّظَرِ فِی وُجُوهِ النّاسِ .

 (میزان الحکمه ج1، ص124)


ترجمه حدیث : امام حسن علیه السلام :سفره دوازده رسم دارد که هر مسلمانى باید آنها را بداند: چهار تاى آنها لازم ، چهار تا خوب و چهار تا ادب استآن چهار تا که لازمند : معرفت، خشنودى، نام خدا بر زبان آوردن و شکرگزارى استآن چهار که خوب است: دست شستن پیش از غذا خوردن، نشستن بر طرف چپ، خوردن با سه انگشت [ و نه دو انگشت] و لیسیدن انگشتهاستاما آن چهار که از باب رعایت ادب است : خوردن از [غذاى ]جلوى خود، کوچک گرفتن لقمه، خوب جویدن غذا و کمتر نگریستن به صورت دیگران.


شرح حدیث:معرفت اینکه ما بدانیم این غذایی که داریم می‌خوریم از جانب خداوند تبارک‌ وتعالی است، نه این، بلکه همه چیز. یعنی کمال انسان به این است که متوجه باشد که هرچه که نصیبش می‌شود از طرف خداوند است "لامؤثر الوجود الا الله"، "ولاحول و لاقوّة الا بالله"، "الحمدلله"، یعنی خودش را نبیند.

"التَّسْمِیَةُ" یعنی به یاد خدا باشد، سر سفره خداوند هستند و به نام خداوند شروع می‌کنم و می‌خورم، در روایت داریم کسی که "بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم" نمی‌گوید تا آن موقعی که دارد غذا می‌خورد از سوی ملائکه مورد لعنت قرار می‌گیرد، یادش باشد که حضرت این را فرض گرفته که هر کس می خواهد غذا بخورد نام خدا را به زبان بیاورد و غذا خوردن را به نام خداوند شروع کند این به نام خدا خیلی اثرات دارد وقتی شخص به نام خدا می خورد، غذا خوردنش جهت‌دار است یعنی غذا نمی خورد، برای اینکه لذتی برده باشد. غذایی نمی خورد برای اینکه کیفی کرده باشد. اهمیتی که به اسم خدا می‌دهیم در ادامه غذا هم  به ما کمک خواهد کرد که مبغوض خداوند نشویم