فعال شدن بخش فوق عقل:هم آغوشی با خداوند
انسان دارای پنج بخش جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلی و فوق عقلی می باشد. در سه بخش اول حیوان، در بخش عقلی فرشته، و در بخش فوق عقلانی انسان هستیم. هر کدام از این بخش ها، معشوق ها و محبوب های خاص خودشان را دارند. معشوق بخش فوق عقلانی، الله است. لا اله الا الله متعلق به این بخش است. عقل به دنبال علم و معلومات است. بخش حیوانی به دنبال کمالات حیوانی مانند ازدواج، شغل، تفریح، مقام، زندگی اجتماعی و سیاسی و... است. بخشهای پایینی ما هم کمالات خاص خودشان را دارند.
فقط بخش فوق عقل انسان (که شامل فطرت و دل می شود) است که اله اش، الله است؛ و تا به الله نرسد، آرامش پیدا نمی کند. لا اله الا الله یعنی من معشوقی جز الله ندارم. برای همین است، کسانی که در دنیا این بخششان فعال نیست، هیچ وقت روی آرامش را نمی بینند. ناآرامی، اضطراب، طلاق، درگیری، گرفتاری، غصه، محدودیت، فشارهای روحی و روانی به دلیل ضعف در این زمینه، دائماً به سراغ انسان می آید. ولی وقتی این بخش فعال می شود، در همین دنیا هم انسان می تواند به آغوش و وصال خداوند(معشوقش) برسد؛ و با وجود مشکلات، ضعفها و سختیهایی که در مراحل پایین است، انسان همیشه آرامش دارد.
حضرت زینب کبری(سلام الله علیها)، با آن منزلت و رتبهای که دارد، با تمام سختیها و مشکلاتی که در واقعه عاشورا برایشان اتفاق افتاد: از روز هفتم محرم بسته شدن آب و قحطی آن، در اولین جلوههای یک نبرد فرزندانش را جلوی چشمش تکهتکه میکنند، سپس برادرزادههایش که مثل بچههای خودش، بلکه عزیزتر بودند، مانند علیاکبر و علیاصغر را به آن طرز فجیع به شهادت می رسانند. بعد هم کشته شدن برادرانش اباالفضل العباس و سیدالشهدا را دیده، و در تمام آن صحنه های وحشتناک و سنگین، وزیر و معاون امام حسین بوده. بعد غارت خیمه ها را دیده جسارت و بیادبی این حیوانات وحشی و نامردها را دیده، کتک خورده، تازیانه خورده، به اسارت رفته و... اما به دلیل آنکه بخش فوق عقلانیشان فعال بود، وقتی از او سؤال می کنند که این ماجرا را چگونه دیدی؟ میفرماید: «و ما رأیت إلا جمیلاً= چیزی جز زیبایی ندیدم». این دید، به خاطر هم آغوشی فوق عقل با معشوق خودش، «الله» است، فشارهایی را که به خاطر آن است کاملاً زیبا می بیند. مثل خود سیدالشهدا و همه اصحاب عاشورا. امام باقر(علیه السلام) فرمود: وقتی به بدن اصحاب عاشورا نیزه می زدند و شمشیر می کشیدند، آنها آنقدر مست خداوند بودند که دردی را احساس نمی کردند. در این مسیر که انسان باید به الله برسد. یعنی می خواهد شبیه الله بشود و تمام خصوصیت، قوا و جذابیتهای خدا را خودش داشته باشد؛ عشق با انسان این کار را می کند.
در بهشت نامه ای که برای مؤمنین می آید این است: «مِنَ الحَیِّ القَیُّومِ الَّذی لا یَمُوت اِلَی الحَیِّ القَیُّومِ الَّذی لا یَمُوت= از زنده پایداری که هرگز نمی میرد، به زنده پایداری که هرگز نمی میرد». یعنی بنده خدا مثل خود خدا آنجا یک پادشاهی و یک حکومت و بهشتی دارد که به اندازه همه آسمانها و زمین است؛ و مثل خداوند خلق میکند و مثل خداوند آنجا خودش پادشاهی و ملک کبیر دارد. به قول قرآن«وَ إِذا رَأَیْتَ ثَمَّ رَأَیْتَ نَعِیماً وَ مُلْکاً کَبِیراً= و هنگامی که آنجا را می بینی نعمت ها و ملک عظیمی را می بینی.»(سوره انسان، آیه ۲۰)
منبع: بخشی ازمباحث استادشجاعی