استادشجاعی: زائر امام حسین (علیه السلام) قبل از رسیدن به حرم، آمرزیده و بعد، به مقام «مصلح انتخاب شده» می رسد.
این تعبیر در روایت معصوم (علیه السلام) خیلی عجیب است که می فرماید: زائر امام حسین (علیه السلام) قبل از آن که به حرم امام حسین (علیه السلام) برسد، آمرزیده می شود؛ یعنی گناهی برایش باقی نمی ماند. اما وقتی به قبر امام رسید، به مقام «مصلح انتخاب شده» می رسد.
علت این که لقب «مصلح برگزیده شده» را به زائر امام حسین (علیه السلام) می دهند این است، که او با راهپیمایی خود، در جریان ایجاد زمینه سازی ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) نقش پیدا می کند.
نفس پیاده روی اربعین، موجب «مغفرت» زائر شده و او را به مقام مصلح می رساند
علت این که پیاده روی و زیارت و حرکت به سمت امام حسین (علیه السلام) مغفرت می آورد، این است که زائر مأموریتش را انجام داده و به مقام «مصلح» رسیده است. برای همین است که امام رضا (علیهالسلام) فرمود:«إنّ لکلِ إمام عَهداً فى عُنُقِ أولیائهِ وَشیعتهِ وإنّ مِنْ تَمامِ الوفاءِ بالعهد زیارةَ قُبُورهم = هر امامى بر گردن دوستان و شیعیان خود عهد و پیمانى دارد و زیارت قبور پیشوایان بخشى از عمل به این پیمان است».
دلیل این که هر امامی عهدی به گردن دوستان و شیعیان دارد، این است که شیعیان نسبت به امام، دو رابطه «وجودی» و «حقوقی» دارند. در رابطه وجودی، اهل بیت اصل و ریشه ما هستند و خداوند روح ما را از نور اهل بیت خلق کرده است.
وقتی به امام حسین (علیه السلام) می گوییم: «بابی انتم و امی= یعنی پدر و مادرم به فدای تو»، یعنی شما اهل بیت نسبت تان با من بالاتر از پدر و مادر زمینی ام است. بنابراین چون شما به من نزدیکتر هستید، من همه چیز را، حتی والدین زمینی ام را فدای شما می کنم.
در رابطه حقوقی، معصوم خلیفه الله است و با علم و تخصص الهی، همه انسان ها را به سوی هدف خلقت شان تربیت می کند. پس به گردن تک تک شیعیان و محبین حق دارد و آن، به جا آوردن صله ارحام است.
از حسین بن ثویر روایت شده که امام صادق(علیه السلام) فرمودند:« عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ ثُوَیْرِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: یَا حُسَیْنُ! مَنْ خَرَجَ مِنْ مَنْزِلِهِ یُرِیدُ زِیَارَةَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ص إِنْ کَانَ مَاشِیاً کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ حَسَنَةً وَ مَحَى عَنْهُ سَیِّئَةً؛ حَتَّى إِذَا صَارَ فِی الْحَائِرِ کَتَبَهُ اللَّهُ مِنَ الْمُصْلِحِینَ الْمُنْتَجَبِینَ حَتَّى إِذَا قَضَى مَنَاسِکَهُ کَتَبَهُ اللَّهُ مِنَ الْفَائِزِینَ حَتَّى إِذَا أَرَادَ الِانْصِرَافَ أَتَاهُ مَلَکٌ فَقَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص یُقْرِوُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ: اسْتَأْنِفِ الْعَمَلَ فَقَدْ غُفِرَ لَکَ مَا مَضَى = ای حسین! کسی که از منزلش بیرون آید و قصدش زیارت قبر حضرت حسین بن علی(علیه السلام) باشد؛ اگر پیاده رود؛ خداوند منّان به هر قدمى که برمى دارد، یک حسنه برایش نوشته و یک گناه از او محو مى فرماید؛ با رسیدن به حرم دوست، از رستگاران می شود تا زمانى که به حائر (محدوده حرم حضرت) برسد و پس از رسیدن به آن مکان شریف، حق تبارک و تعالى او را از رستگاران قرار مى دهد. با انجام اعمال زیارت، از فائزان می شود تا وقتى که مراسم و اعمال زیارت را به پایان برساند که در این هنگام او را از فائزین محسوب مى فرماید؛ هنگام بازگشت ندا می رسد که بخشیده شدی تا زمانى که اراده مراجعت نماید. در این وقت فرشته اى نزد او آمده و مى گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به تو سلام می رساند و خطاب به تو مى فرماید: عمل را از ابتدا شروع کن، چون تمام گناهان گذشته ات آمرزیده شد» (بحارالانوار، ج 98، ص 28؛ المزار، شیخ مفید، ص30؛ کامل الزیارات ص132).
بنابراین، «قدم» خیلی مهم است. خدا هر قدمی را حساب می کند. حتی کسانی که نیت کردند که پیاده روی کنند، اما وسط راه بر اثر مشکلی اعم از مریضی و ... نتوانستند ادامه دهند و به زیارت امام حسین (علیه السلام) بروند؛ آنها هم جزء زائران امام حسین محسوب می شوند. قدم برداشتن برای سیدالشهداء خیلی مهم است و هر چقدر سختی راه بیشتر باشد، ثواب عمل هم بیشتر است و این سختی ارزش و قیمت دارد و هیچ کس جز خدا قیمت آن را نمی داند.
«پیاده روی اربعین» به معنی صله رحم با امام حسین (علیه السلام) است.
همان طور که صله رحم با اقوام و خویشان «واجب» است، صله رحم با امامان معصوم به مراتب «واحب تر» است. بنابر این، شرکت در پیاده روی اربعین در حقیقت به جا آوردن صله رحم با امام حسین (علیه السلام) است.
شرط دوم زیارت این است که باید زیارت از سر میل و علاقه باشد. همانطور که در دنیا دیدار و ملاقات خانواده و دوستان و آشنایان باید از سر علاقه و محبت و رغبت باشد، زیارت معصومین هم باید اینگونه باشد. یعنی دل انسان برای اهل بیت بتپد و از روی عشق و دلتنگی به زیارت معشوق حقیقی برود.
این شور و شوق از چنان اهمیتی برخوردار است که میتوان گفت: «میزان رشد یک انسان و موفقیت در رسیدن به هدف خلقتش، بسته به میزان شور و شوقی که در زیارت امام و اهل بیت نشان می دهد. یعنی هر چه دلتنگی و عشق ما نسبت به معصومین بیشتر باشد، سنخیت و تشابه ما نسبت به آنها بیشتر می شود.
در روایت نقل است:«هر کس حسین را دوست بدارد، خدا او را دوست می دارد»، پس هر کس می خواهد قرب به خدا پیدا کند، با قرب به اهل بیت می تواند این مسیر را طی کند. یعنی هر چقدر برای دل و عواطف معنوی سرمایه گذاری کنیم؛ سرعت، قدرت و موفقیت ما بیشتر خواهد بود. و این نیازی است که سودش به خود ما برمی گردد.
شفاعت و معیت با اهل بیت (علیهم السلام)، با چه چیز به دست می آید و با چه چیزی به تاخیر می افتد؟
سومین شرطی که امام رضا (علیه السلام) فرمودند:« آنچه اهل بیت می پسندند، دوست بدارد و از آنچه که آنان از آن متنفر هستند، دوری کند.» در این صورت «شفعِ» امام در روز قیامت خواهد شد.
کلمه «شَفع» یعنی «جفت بودن» یعنی ائمه خودشان به سراغ ما می آیند تا ما نجات پیدا کنیم. این شفاعت در دنیا تحقق پیدا می کند. یعنی با سبک زندگی مان باید نشان دهیم که دوستدار اهل بیت (علیهم السلام) و جفت آنها هستیم. در این صورت به مقام شفاعت نائل می شویم. سبک زندگی ما شامل دیدنی ها، شنیدنی ها، ارتباطات، رفتار و چینش افکار و روابط خانوادگی و .... است.
پس شرط اینکه چگونه می توانیم با معصوم «شفیع= جفت» باشیم، این است که شباهت به اخلاق معصوم پیدا کنیم. یعنی هر چه می پسندند، ما هم بپسندیم و هر چه نمی پسندند، ما هم متنفر باشیم و با آنها «معیت» داشته باشیم.
«شفع=جفت» شدن با اهل بیت (علیهم السلام) وقتی میسر خواهد شد که در دنیا چنان عاشق اهل بیت بشویم که به یک قاعده عشقی عمل کنیم. قاعده ی عشقی این است که انسان گاهی حاضر می شود که از آن چه که به آن علاقمند است و آن را دوست دارد، به خاطر عدم رضایت معشوقش از آن دست بردارد. پس «شفاعت و معیت» با عشق به اهل بیت (علیهم السلام) به دست می آید. اما با یک مثال می گویم که با چه چیزی به تاخیر می افتد؟
مثلا گاهی به چیز حرامی علاقمند هستید، ولی با وجودی که به خاطر خدا و اهل بیت آن را انجام نمی دهید، ولی آن علاقه قلبی شما به آن چیز همچنان در دل شما وجود دارد. همین میل سبب می شود تا حاصل شدن شفاعت، به تأخیر بیفتد. پس برای رسیدن به مقام شفاعت و یکی شدن دل با اهل بیت، دو شرط لازم است: تصدیق قلبی به آنچه که می پسندند و دوری از آنچه نمی پسندند.
بنابراین، ما «نه تنها باید آن چه را که آنان دوست دارند، دوست داشته باشیم و از آن چه که آنان از آن متنفرند، متنفر باشیم، بلکه وقتی چیزی را که در دلمان آن را دوست داریم، اما چون منطبق با میل و دوست داشتن اهل بیت نیست و ما به خاطر آنان از میل و علاقه خود دست برمی داریم، باید در دل هم از این دست برداشتن ها ناراحت نباشیم». اگر کسی نتوانست این گونه باشد، نه تنها به مقام شفاعت نمی رسد، بلکه حتی مومن نیست.
آیه شریفه ای که این مطلب را بیان می دارد این است: فَلَا وَرَبِّکَ لَا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لَا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُوا تَسْلِیمًا=و چنین نیست؛ به پروردگارت قسم که ایمان نمى آورند، مگر آنکه تو را در مورد آنچه میان آنان مایه اختلاف است، داور گردانند؛ سپس از حکمى که کرده اى (حتی) در دلهایشان احساس ناراحتى [و تردید] نکنند و کاملا سر تسلیم فرود آورند. (۶۵نساء)