موسسه قرآن وعترت امیرالمومنین علیه السلام

موسسه قرآن وعترت امیرالمومنین علیه السلام

وما کنّا لنهتدی لولا ان هدانا الله؛اگرهدایت الهی نبود ماخود به خود در این مقام راه نمی¬یافتیم.
طلیعه:
در جاری حکمتش، بعثت ساری شد،
قرآن طلوع کرد و عترت (علیهم السلام ) تابیدن گرفت،
نوایش ندای فطرت بود و آوایش آواز آسمان، رسول (صلی الله علیه و آله ) قِصه‌ی « خُذِ الکِتاب »خواند و غُصه‌ی « اِنَّ قومی »...
کویر شهرها عطش طراوت داشت و تمنای آرامش، انسان در پی بهار بود و به دنبال قرار،
امیری آسمانی، نشانیِ« فَاِنِّها رَبیعُ القُلوب » سر داد...
و شیطان از همه وقت نالان تر و البته پر کارتر...
حکیمانه های رهبری، ناتوی فرهنگی را فریاد کشید و هندسه‌ی ایمانی را در سایه‌ی معارف قرآنی طرح ریخت.
اندیشه ای جوانه زد، دغدغه‌ای شعله کشید،کلنگ همتی به زمین خورد و آستین تلاشی بالا رفت... موسسه قرآنی فرهنگی امیرالمومنین علی علیه السلام وابسته به جامعه علمیه امیرالمومنین فعالیت خودرا آغاز نمود.

۱۰۵ مطلب با موضوع «فرهنگی» ثبت شده است

بیکرانِ غربت

بنا به قول‌های معتبر، ‌امام حسن(علیه السلام) روز بیست و هشتم ماه صفر سال 49 هجری در سن 47 سالگی به خاطر خوردن زهر و مسمومیت ناشی از آن به شهادت رسید و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.

امام حسن علیه السلام از منظر رسول الله صلی الله علیه و آله

حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله فضایل و امتیازات فرزندش امام حسن مجتبی علیه السلام را بین مسلمانان تبلیغ می‌کرد و از ارتباط او با مقام نبوت و علاقه‌ی حقیقی که به وی داشت همه‌جا سخن می‌گفت.

آنچه از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد حضرت مجتبی علیه السلام بیان شده است چنین است:

«هر کس می‌خواهد آقای جوانان بهشت را ببیند به حسن علیه السلام نگاه کند» . (1)

«حسن گل خوشبویی است که من از دنیا برگرفته‌ام‌» . (2)

روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به منبر رفت و امام حسن علیه السلام را در کنارش نشانید و نگاهی به مردم کرد و نظری به امام حسن علیه السلام انداخت و فرمود: «این فرزند من است و خداوند اراده کرده که به برکت و جود او بین مسلمانان صلح را برقرار سازد» . (3) یکی از یاران رسول الله صلی الله علیه و آله می‌گوید: پیغمبر صلی الله علیه و آله را دیدم که امام حسن علیه السلام را بر دوش می‌کشید و می‌فرمود: «خدایا من حسن را دوست دارم، تو هم دوستش بدار» . (4)

شرح چگونگی شهادت، تشییع و دفن پیکر مطهر امام حسن مجتبی (علیه السلام)

   Image result for ‫عکس رحلت حضرت رسول اکرم‬‎

اهمیت رعایت نوبت

روزی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در حال استراحت بود.

فرزندشان امام حسن (علیه السلام) آب خواستند.

حضرت نیز قدری شیر دوشید و کاسه شیر را به دست او دادند.

در این حال، امام حسین (علیه السلام) از جای خود بلند شد تا شیر را بگیرد، اما رسول خدا شیر را به امام حسن (علیه السلام)‌ دادند.

حضرت فاطمه (علیها السلام) که این منظره را تماشا می کرد فرمود :ای پیامبر خدا، گویا حسن را بیشتر دوست داری؟

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پاسخ داد : این چنین که می گویی نیست.

علت دفاع من از حسن حق تقدم اوست، زیرا زودتر آب خواسته بود.

باید نوبت را رعایت کرد.

منابع:

📚 بحارالانوار، جلد 43، صفحه 283

📚 مناقب آل ابی طالب،‌ جلد 3، صفحه 156

       Image result for ‫عکس رحلت حضرت رسول اکرم‬‎ 

 نهفته بودن همه خوبی های عالم در وجود پیامبر

امام سجاد (علیه‌السلام) در دعای خود بر چیزی شکر می‌کند که در بین مردم مرسوم نیست؛ و  آن «وجود نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) است. امام (علیه‌السلام) با بیان این منتِ خدا بر انسان در فراز آغازین دعا، خداوند را در مقابل این نعمت بزرگ حمد و ستایش نموده و می‌فرماید:

«اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ أَمِینِکَ عَلَی وَحْیکَ وَ نَجیبِکَ مِنْ خَلْقِکَ، وَصَفِیِّکَ مِنْ إِمَامِ الرَّحْمَةِ، وَ قَائِدِ الْخَیرِ، وَ مِفْتَاحِ الْبَرَکَةِ کَما نَصَبَ لِأَمْرِکَ نَفْسَهُ= خدایا بر محمد (صلی الله علیه و آله) درود فرست که امین وحی، نجیب ترین و برگزیده‌ترین بندگانت است. آنکه پیشرو در رحمت و رأفت و خیر و کلید برکات و خیرات بود و تن و جان در راه ادای تو به رنج انداخت».

آن حضرت در این فراز دعا، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را این گونه معرفی می‌کند:

1.      امین وحی الهی( بی تغییر و تبدیل و کم و زیاد پیام خدا را به مردم رسانید)؛

2.       برگزیده خدا، و برگزیده تو از میان آفریدگانت؛

3.      دوست خدا، و دوست تو از بندگانت؛

4.      پیشوای رحمت و مهربانی، امام الرحمه؛

5.       پیشاهنگ خیر و نیکی، و قائد الخیر؛

6.      و کلید برکت و نیکبختی.

پیامبر «امین بر وحی الهی» است. یعنی آنچه از خدا گرفته، بدون کم و کاست به مردم ابلاغ نموده و اشتباه و خطایی نمی‌کند. به تعبیر قرآن کریم: «وَ مَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى= و از سر هوس سخن نمى‏ گوید». یعنی آنچه از جبرئیل دریافت نمود، تمام آنچه بود که جبرئیل به ایشان تحویل داد. این که حضرت از سر هوای نفس سخن نمی‌‌گفت، فقط شامل وحی نیست، بلکه شامل سخن گفتن معمولی نیز هست. یعنی حضرت هرگز از سر هوای نفس حرفی نمی گوید.

باید یگانه شد

....پیر زن خوش اخلاق بود. به او ننه می‌گفتیم. با این که اتاق کوچکی هم برای او مهیا بود. در گوشه حیاط زیر درخت پتو می‌انداخت و چای درست می‌کرد. تابستان بود...

مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود:  یک زمانی یک نفر کارگر زن برایمان زراعت می کرد. از مازندران آمده بود. پیر زن خوش اخلاق بود. به او ننه می‌گفتیم. با این که اتاق کوچکی هم برای او مهیا بود. در گوشه حیاط زیر درخت پتو می‌انداخت و چای درست می‌کرد. تابستان بود. من هم خوشم می‌آمد. می‌رفتم پهلوی او چای می‌خوردم. گاهی هم مادرم برایش چای می‌آورد.

یک وقت آخر سال بود می‌خواستم مرخصش کنم. گفتم: ننه جون بیا حسابت را بکنم پولت را بدهم. روزی سه ریال می‌گرفت. گفت: الان وقت رفتن نیست. گفتم: چرا ننه؟ گفت: هنوز تخم خیارهامان را نگرفتیم. دیدم دو سه سال تابستان‌ها که آمده است برای ما کار می‌کند می‌گوید: تخم خیارهامان را. نمی‌گوید: تخم خیارهای شما را. یعنی با ما قاطی شده است.

معلوم بود این مطلب را برای طمع پول نمی‌گوید، بلکه یگانه شده بود. می‌خواست کارها را به خودش نسبت بدهد. ما هم ناچار شدیم نگهش داریم. دیدیم کسی را که این طور یگانه شده است نمی‌توان جوابش کرد.

نگاهی به رفیقم کردم و گفتم: سه سال است از ماه دوم بهار تا پاییز آمده این جا با ما یگانه شده است، ولی هفتاد سال است که خدا ما را آفریده است، بنده خداییم، هنوز با خدا یگانه  نیستیم.

ان شاء الله با محمد و آل محمد(ص) یگانه شویم. خودت را از آنها بدان و مال آنها. کارهای آنها را به خودتان نسبت بدهید. شما می‌گویید: من غلام آل محمدم یا کنیز آل محمدم. هرچه می‌خواهی بگو، ولی بدان خیلی به آنها نزدیکی. اگر یک جا آنها گفتند: تو مال خودمان هستی حرف نزن. اگر شما هم گفتی: من مال شما هستم، آنها چیزی نمی‌گویند.(کتاب طوبی محبت ص 176)

 

 

مناجات شیخ بهایی

 

 

همه روز روزه بودن ، همه شب نماز کردن

همه ساله حج نمودن ، سفر حـجـاز کردن

شب جمعه ها نخفتن ، به خدای راز گفتن

ز وجــود بــی نـیـازش ، طـلـب نـیـاز کردن

ز مـسـاجـد و معابد ، همه اعتکاف جستن

ز مـنـاهـی و مـلاهـی ، هـمه احتراز کردن

ز مـدینه تـا به کعبه ، سر و پا برهنه رفتن

دو لـب از بـرای لبیک ، به وظیفه باز کردن

بـه خـدا کـه هیـچیـک را ، ثمر آنقدر نباشد

کـه بـه روی نـا امیدی ، در بسته باز کردن

 

سه مطلب برای موفقیت در کارها

 

امام صادق علیه السّلام فرمودند: کُلُّ ذی‌صَناعَةٍ مُضطَرًّ اِلی ثَلاثِ خِصالٍ یَحْتلِبُ بِها الْکَسْبَ: و هُوَ اَن یَکُونَ حاذِقاً بِعِلْمٍ مُؤَدّیاً لِلْاَمانَةِ فیهِ، مُسْتَمیلاً لِمَنِ اسْتَعْمَلَهُ؛ هر اهل فنی برای موفقیت در کسب و کار خود (که کارش بگیرد) به سه مطلب نیازمند است: 1- تخصص و باهوشی در فن و حرفه مورد نظر. 2- امین باشد و در کار و مال مردم، امانت و درستی را حفظ کند. 3- با کارفرما و صاحب کار، خوش‌برخورد و خوش‌قلب باشد.(بحار الأنوار، ج75، ح235)

 

Image result for ‫تصاویر سبک زندگی اسلامی‬‎

چگونه سبک زندگیمان اسلامی می شود؟!


عنوان بحثی که پیرامون آن صحبت می کنیم سبک زندگی، شیوه زندگی و چگونه زیستن است. در این چگونگی یک معنای متفاوت به چشم بخورد. دلی که اینگونه زیستن را انتخاب می کند سرشار از آرامش و امید باشد. انسان هایی... که خودشان را قبول دارند و نسبت به دانشجویی و معلمیشان و نسبت به کاسبی و رفاقت شان تردید و سرزنش و خود زنی های درونی ندارند این ها چه ویژگی هایی دارند؟ از سبک زندگی خودشان احساس شادی می کنند؟

عن قریب است که از ما خبری نیست    /    شیشه بشکسته و می ریخته و ساقی نیست

جمله ای از امام حسین است که در دعای عرفه می فرماید: خدایا هر که تو را گم کرده چه پیدا کرده و هر که تو را پیدا کرده چه چیزی را گم کرده است معنایش آن می شود که کسی که با خدا نیست به تعبیری عرفی، من بی همه چیز است، مهم این نیست که چه چیزی داشته باشد مهم این است که چیز هایی که دارد چیزی به حساب نمی آید مگر در تخیل خودش برای این ها یک اعتبار قائل می شود.

قرآن کریم می فرماید: «ان الانسان لیتقی ان رئاه استغنی» انسان ها سر از طغیان در نمی آورند اگر خود را بی نیاز بپندارند. بی نیاز که نمی شود اما یک قدرت تخیل، خدا به او داده که جزء ابزار سلوک او بوده که اگر خوب استفاده کند ممکن است راجع به خودش خیالاتی شود ممکن است کسی در اثر تخیل، خودش را در مرزهای خوشبختی بداند اما حقیقت این است که اگر پرده بیفتد نه تو مانی و نه من. اگر با معیار های واقعی بخواهد خودش را ارزیابی کند به این نتیجه می رسد که به یک سبک زندگی موفقی نرسیده است


Image result for ‫ندبه های انتظار‬‎


به امام زمانت عشق بورز


خواستم از امام زمان بگویم، گفتم بهتر است از کسی نقل قول کنم که در حضور بوده است. این مطالب را از محضر آیت الله بهجت (قدس سره) برایتان نقل می کنم.امام زمان (عج) (عینُ النّاظره و اُذُنُه السّامِعَه ولِسانُهُ النّاطق و یَدُهُ الباسطَه: چشم بینا، گوش شنوا، زبان گویا و دست گشادۀ خداوند) است.

در رؤیت امام (علیه السلام) مقابله و محاذات شرط نیست؛ بلکه هر جا نشسته، بر اَرَضین سُفلی و سماوات سبع و مافیهنَّ و ما بینهنَّ اِشراف دارد.

به افرادی که پیش از ظهور در دین و ایمان باقی می مانند و ثابت قدم هستند، عنایات و الطاف خاصی می شود.

لازم نیست که انسان در پی این باشد که به خدمت حضرت ولی عصر (عج) تشرّف حاصل کند؛ بلکه شاید خواندن دو رکعت نماز، سپس توسّل به ائمه (علیهم السلام) بهتر از تشرّف باشد.

ما در دریای زندگی در معرض غرق شدن هستیم؛ دستگیری ولیّ خدا لازم است تا سالم به مقصد برسیم. باید به ولیّ عصر (عج) استغاثه کنیم که مسیر را روشن سازد و ما را تا مقصد، همراه خود ببرد.

دعای تعجیل فَرج، دوای دردهای ما است.

روایت دارد که در آخر الزّمان همه هلاک می شوند به جز کسی که برای فرج دعا می کند. گویا همین دعا برای فرج، یک امیدواری است و یک ارتباط روحی با صاحب دعا است. همین، مرتبه ای از فرج است.


علت جذب  افراد به شهید ابراهیم هادی


علی صادقی و اکبر نوجوان می گویند: ابراهیم در موارد جدی بودن کار بسیار جدیت داشت اما در موارد شوخی و مزاح بسیار انسان خوش‌مشرب و شوخ طبعی بود و اصلا یکی از دلایلی که خیلی‌ها جذب ابراهیم می‌شدند همین موضوع بود.

ابراهیم در مورد غذا خوردن هم اخلاق خاصی داشت. وقتی غذا به اندازه کافی بود خوب غذا می‌خورد و می‌گفت: «بدن ما به جهت ورزش و فعالیت زیاد، احتیاج بیشتری به غذا داره».

یکبار با یکی از بچه‌های محلی گیلان‌غرب به یه کله‌پزی در کرمانشاه رفتن و دو نفری سه دست کامل کله‌پاچه خورده بودن! یا وقتی یکی از بچه‌ها، ابراهیم را برای ناهار دعوت کرده بود برای سه نفر 6 عدد مرغ را سرخ کرده و مقدار زیادی برنج و ... آماده کرده بود و چیزی هم اضافه نیامد!

در ایام مجروحیت ابراهیم به دیدنش رفتم و بعد با موتور به منزل یکی از رفقا برای مراسم افطاری رفتیم، صاحبخانه از دوستان نزدیک ابراهیم بود و خیلی تعارف می‌کرد. ابراهیم هم که به تعارف احتیاج نداشت، کم نگذاشت و تقریبا چیزی از سفره اتاق ما اضافه نیامد.

 

جعفر هم آنجا بود، بعد از افطار مرتب داخل اتاق مجاور می‌رفت و دوستانش را صدا می‌کرد و یکی‌یکی آنها را می‌آورد و می‌گفت: «ابرام جون، ایشون خیلی دوست داشتن شما رو ببینن و ...»

ابراهیم هم که خیلی خورده بود و به خاطر مجروحیت پاش درد می‌کرد مجبور بود به احترام افراد بلند شه و روبوسی کنه. جعفر هم پشت‌سرشان آروم و بی‌صدا می‌خندید.

وقتی ابراهیم می‌نشست، جعفر می‌رفت و نفر بعدی رو می‌آورد و چندین بار این کار رو تکرار کرد. ابراهیم که خیلی اذیت شده بود با آرامش خاصی گفت: جعفر جون، نوبت ما هم می‌رسه!

شب وقتی می‌خواستیم برگردیم ابراهیم سوار موتور من شد و گفت:‌ «اکبر سریع حرکت کن»، جعفر هم سوار موتور خودش شد و دنبال ما راه افتاد، فاصله ما با جعفر زیاد شده بود که رسیدیم به ایست و بازرسی.

من ایستادم. ابراهیم سریع گفت: «برادر بیا اینجا»، یکی از جوان‌های مسلح جلو اومد و ابراهیم ادامه داد: «دوست عزیز، بنده جانباز هستم و این آقای راننده هم از بچه‌های سپاه هستن. یه موتور دنبال ما داره میاد که ...»، بعد کمی مکث کرد و گفت: من چیزی نگم بهتره فقط خیلی مواظب باشین. فکر کنم مسلحه» و بعد هم گفت: با اجازه و حرکت کردیم.

حدود صد متر جلوتر رفتم توی پیاده‌رو و ایستادم. دوتایی داشتیم می‌خندیدیم که موتور جعفر رسید، سه چهار نفر مسلح دور موتور رو گرفتن و بعد متوجه اسلحه کمری جعفر شدن و دیگه هر چی می‌گفت کسی اهمیت نمی‌داد و ...

تقریبا نیم ساعت بعد مسئول گروه اومد و حاج جعفر رو شناخت و کلی معذرت‌خواهی کرد و به بچه‌های گروهش گفت: «ایشون، حاج جعفر از فرماندهان سپاه هستن». بچه‌های اون گروه، با خجالت از ایشون معذرت‌خواهی کردن و جعفر هم که خیلی عصبانی شده بود. بدون اینکه حرفی بزنه اسلحه‌اش رو تحویل گرفت و سوار موتور شد و حرکت کرد.

کمی جلوتر که اومد با تعجب ابراهیم رو دید که در پیاده‌رو ایستاده و شدید می‌خنده. تازه فهمید که چه اتفاقی افتاده و چرا اون رو متوقف کرده بودن. ابراهیم جلو اومد،‌جعفر رو بغل کرد و بوسید. اخمهای جعفر باز شد و او هم خنده‌‌اش گرفت و با خنده همه چیز تمام شد.

کتاب سلام بر ابراهیم (زندگی‌نامه و خاطرات پهلوان بی‌مزار شهید ابراهیم هادی)