موسسه قرآن وعترت امیرالمومنین علیه السلام

موسسه قرآن وعترت امیرالمومنین علیه السلام

وما کنّا لنهتدی لولا ان هدانا الله؛اگرهدایت الهی نبود ماخود به خود در این مقام راه نمی¬یافتیم.
طلیعه:
در جاری حکمتش، بعثت ساری شد،
قرآن طلوع کرد و عترت (علیهم السلام ) تابیدن گرفت،
نوایش ندای فطرت بود و آوایش آواز آسمان، رسول (صلی الله علیه و آله ) قِصه‌ی « خُذِ الکِتاب »خواند و غُصه‌ی « اِنَّ قومی »...
کویر شهرها عطش طراوت داشت و تمنای آرامش، انسان در پی بهار بود و به دنبال قرار،
امیری آسمانی، نشانیِ« فَاِنِّها رَبیعُ القُلوب » سر داد...
و شیطان از همه وقت نالان تر و البته پر کارتر...
حکیمانه های رهبری، ناتوی فرهنگی را فریاد کشید و هندسه‌ی ایمانی را در سایه‌ی معارف قرآنی طرح ریخت.
اندیشه ای جوانه زد، دغدغه‌ای شعله کشید،کلنگ همتی به زمین خورد و آستین تلاشی بالا رفت... موسسه قرآنی فرهنگی امیرالمومنین علی علیه السلام وابسته به جامعه علمیه امیرالمومنین فعالیت خودرا آغاز نمود.

چرا روح انتظار نداریم؟


زمانی می توان روح انتظار را در وجودمان بپرورانیم که مانند یکی از عزیزانمان دلتنگ امام زمان باشیم، غم نبودنش برایمان سنگین بوده و دغدغه ی آمدنش دلمان را به هیجان آورد، هر روز بارها و بارها با خودمان فکر کنیم که آیا راه جدیدی برای یاریش وجود دارد؟ بدون پیوند دونفره و کاملاً شخصی با او، هرگز نمیتوان به حقیقت کلمه انتظار دست یافت. به چند مثال زیر دقت کنید:

- بسیاری از اوقات موفقیت های مالی، علمی، اجتماعی و...،و یا بالعکس مشکلات مالی، خانوادگی و... به قدری ما را به خود مشغول می نمایدکه ماه ها می گذرد و فرصتی برایمان باقی نمی ماند تا حتی قدمی برای امام زمانمان برداریم.

- گاهی هم خدمت به ایشان، برایمان بهانه ای میشود تا برخی از شهوت های مقدس را که ممکن است در ما وجود داشته باشد، ارضاء کنیم. به عنوان نمونه می توان رسیدن به مرجعیت، شهرت یافتن در اسلام شناسی، رسیدن به پست و مقام هایی که ظواهر مقدس دارند و... را نام برد.

- برای رسیدن به روح انتظار باید اهل جهاد بود. مگر در زیارت عاشورا، خطاب به معصومین عرض نمی کنیم:" انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم..." آیا واقعاً صادقانه گفته ایم؟ آیا ما حقیقتاً اهل جنگ با دشمنان معصومین هستیم؟

هر صبح جمعه دعای ندبه را با اشک خواندن،بدون آنکه نقشه ای برای رفع موانع ظهور کشیده شود، کمکی به مهدی آل پیامبر نخواهد کرد. باید آستین ها را بالا زد...

- برای دمیده شدن روح انتظار در کالبد زندگی مان، باید درتمام انتخابها، ارتباطات و افکارمان، موشکافانه مراقب آن باشیم که رضایت امام زمان شرط اصلی آنها باشد. نکند که با هر کدام از این موارد از مسیر نهایی و اصلی مان دور شویم.

- یادمان باشد؛ اگر در مسیر خدمت به امام زمان، صدمه ای دیده و یا با مشکلی روبرو شدیم، هرگز هدفمان را رها نکرده و در قبال قدمی که برداشته ایم، از حضرت متوقع نشویم.توقع یعنی دور شدن از انتظاری صادقانه.

مثل برف

حرف هم مثل برف است؛ اگر به قول «قرآن کریم» نرم و لیّن باشد، بر دل می‌نشیند و دلنشین خواهد شد. به همین دلیل خداوند به موسی و هارون فرمود:«حال که پیش فرعون می‌روید، با او نرم سخن بگویید.»
 

برف را ببین! اگر تند شلّاقی ببارد، نمی‌نشیند.برف وقتی می‌نشیند که آرام و زیبا ببارد.
حرف هم مثل برف است؛ اگر به قول «قرآن کریم» نرم و لیّن باشد، بر دل می‌نشیند و دلنشین خواهد شد. به همین دلیل خداوند به موسی و هارون فرمود:
«حال که پیش فرعون می‌روید، با او نرم سخن بگویید؛فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَیِّنا.»1
یعنی اگر تند و خشن بگویید، او برنمی‌تابد و بر دل سنگ او نخواهد نشست. کلام و سخن حافظ چرا بر دل‌ها می‌نشیند؟ چون نرم است؛ مثل مخمل و حریر. ببین وقتی که می‌خواهد بگوید با هر کسی ننشین چه لطیف و چه نرم می‌گوید:
نازنینی چو تو پاکیزه‌دل و پاک‌نهاد
بهتر آن است که مردم بد ننشینی

مثل زغال 
زغال‌های خاموش را کنار زغال‌های روشن می‌گذارند تا روشن شوند؛ چون هم‌نشینی اثر دارد.
ما هم مثل همان زغال‌های خاموشیم. پس اگر کنار کسانی بنشینیم که روشنند، نورانیّتی دارند و گرما و حرارتی دارند، ما هم به طفیل آنها روشنی می‌گیریم و گرما و حرارتی پیدا می‌کنیم؛ وگرنه در قیامت حسرت می‌خوریم.
یکی از حرف‌های جانسوز اهل جهنّم همین است:
«یا وَیْلَتى‏ لَیْتَنی‏ لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلیلا؛3
ای کاش با فلانی رفیق نبودم و با او نمی‌نشستم. او تاریک بود و مرا هم مثل خود تاریک کرد.»
یعنی ای کاش! رفیقی سر راهم سبز می‌شد که خود سبز بود، روشن بود، صفا و نوری داشت تا من هم از پرتو او طرفی می‌بستم.

پی‌نوشت‌ها:
1. سوره طه، آیه 44.
3. سوره فرقان، آیه 28.
«مثل شاخه‌های گیلاس»، رنجبر، محمّدرضا، نشر شهر، 1392، ص 13.
رنجبر، محمّدرضا، «مثل شاخه‌های گیلاس»، نشر شهر، 1392، ص 12.


نماز


نشانه ی ایمان


پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند:

علم الایمان الصلاة ، اول ما یحاسب علیه الصلاة ، ان اول ما فرض الله على عباده الصلاة و اخر ما یبقى عند الموت الصلاة ، و اول ما یحاسب به یوم القیامة الصلاة فمن اجاب فقد سهل علیه ما بعده ، و من لم یجب فقد اشتد ما بعده ؛نشانه ایمان نماز است ، اول آن چه از آن حساب مى شود نماز است ، همانا اول آن چه خداوند بر بندگانش واجب کرده نماز است ، آخر آن چه هنگام مرگ (براى یارى مى ماند) نماز است ، اول چیزى که روز قیامت به حساب آن رسیدگى مى شود نماز است ، هرکس جواب داد ما بعد آن آسان شده است ، و هرکس نتواند جواب دهد ما بعد آن سخت تر خواهد شد.(اصول وافى ، ج 2، ص 165)

فضیلت بسیار سوره ی توحید


مرحوم آیت الله علی سعادت پرور تهرانی در آخرین جلساتی که با شاگردان خاص خودشان داشتند فرموده بودند: «مردنم را به من نشان دادند، واضح واضح و هم اکنون نیز آن زمان برایم مشهود است، دیدم که انبیا و اولیای الهی(ع) در تشییع جنازه ام شرکت کرده اند و این به خاطر آن است که بنده چهل سال در وقت سحر با توجه، صد مرتبه سوره «قل هو الله احد» را می خواندم و به روح یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر هدیه کرده ام.»(به نقل از سایت استاد علی فروغی از شاگردان ایشان)

درباره عظمت تلاوت سوره توحید، روایات عجیبی در میان فرمایشات معصومین علیهم السلام آمده است؛ از جمله:

از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است که فرمودند: «هر کس که قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ را هنگام خواب سه مرتبه بخواند، خداوند پنجاه هزار ملک را بر او موکّل می‏نماید تا در آن شب حراستش کنند».(الکافی، ج 2، ص 620)

امیر المؤمنین علیه السّلام نقل می‏نماید که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرمودند: «کسی که به هنگام خواب صد بار سوره توحید را بخواند، خداوند گناهان پنجاه سال او را می‏بخشد.» (الکافی، ج 2، ص 539)

همچنین از امیر المؤمنین علیه السّلام نقل شده است که فرمودند: «کسی که پس از نماز صبح، یازده بار «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» بخواند، در آن روز گناهی از او سر نمی‏زند؛ گرچه شیطان خوار شود(یعنی شیطان هر چه تلاش کند، نتواند انسان را به گناه بکشاند و بدین ترتیب خوار شود).»(ثواب‏الأعمال و عقاب الاعمال، ص 277)

امام صادق علیه السّلام از پدرش روایت نموده که پیامبر خدا صلّی اللَّه علیه و آله بر جنازه سعد بن معاذ نماز گزارد و فرمود: «به راستی، نود هزار فرشته بر او نماز گزاردند که جبرئیل نیز در میان آنان بود. از جبرئیل علیه السّلام پرسیدم که او از چه رو استحقاق نماز شما را یافت؟ جبرئیل علیه السّلام گفت: از آن رو که در حال ایستاده و نشسته و سواره و پیاده و در حال رفت و آمد، سوره توحید را تلاوت می‏کرد.»(ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ترجمه حسن زاده، صفحه 295)

امام صادق علیه السلام فرموده اند: «هر که دچار مرض و یا گرفتاری شود و قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ نخواند و در آن بیماری و شدّت بمیرد از اهل آتش است.»(وسائل‏ الشیعه، ج 6، ص 224) و «هر که به بستر رود و (توحید) را یازده بار بخواند خانه او و همسایگانش مصون است.» (ثواب‏الأعمال و عقاب الاعمال، ص 128)

امام کاظم علیه السّلام از پدرش امام صادق علیه السّلام روایت نموده که امام علی علیه السّلام فرمود: «هر که نماز صبح را به جا آورد و پس آنگاه سوره توحید را یازده بار تلاوت کند، در آن روز گناهی مرتکب نشود هر چند شیطان بخواهد.»(مجلسی، بحارالأنوار، ج 83 ص 135)

سایت حوزه


«مصیبت عظیم» و «مصیبت اعظم» چیست؟


درجریان کربلا دو مصیبت «عظیم» و «اعظم» بر جامعه مسلمین وارد شد. «مصیبت عظیم» کشته شدن، تشنگی، سربریدنِ سیدالشهدا و فرزندان و اصحابش و اسارت خانواده ی اوست؛ و «مصیبت اعظم» که بزرگتر و ناگوارتر از مصیبت عظیم است، حاکمیت حاکم غیرمتخصص و فاسد بر جامعه است.

«مصیبت اعظم» یعنی حذف معصوم از حاکمیت جامعه، (ازالتکم عن مراتبکم). متأسفانه الان جامعه ما دچار مصیبت اعظم است. مثلاً دانشگاهی را در نظر بگیرید، فرزندتان را که با خون دل بزرگ کرده اید، می خواهید به دانشگاه بفرستید؛ دانشگاه بگوید ما دانشجو می پذیریم، کنکور را قبول نداریم، هزینه هم بپردازید، ولی ما استاد نداریم، اما دانشجوها می توانند بیایند و در محیط دانشگاه درس بخوانند؛ آیا دانشگاه بدون استاد ارزش دارد؟ خیر. زیرا متخصصی از آن فارغ التحصیل نمی شود؛ یعنی درسی خوانده نمی شود تا محصول آن یک فرد تحصیل کرده باشد. مثلاً مریض سرطانی دارید و او را به بیمارستان می برید، بیمارستان مریض را پذیرش می کند، ولی می گوید دکتر نداریم؛ شما چنین بیمارستانی را قبول می کنید؟ خیر. ارزش یک بیمارستان به پزشک و متخصصین آن است؛ ارزش دانشگاه به استاد است؛ ارزش عالم و کره زمین و انسان به «متخصص معصوم» است که هدایت انسانها را به عهده بگیرد. متخصص معصومی که بتواند آنها را به اندازه خلیفۀ الله تربیت کند؛ حال تصور کنید در جامعه ای امام، هدایتگر، و متخصص معصوم نباشد، این جامعه چه ارزش و اعتباری خواهد داشت؟ این همان مصیبت اعظمی است که مردم را از وجود معصوم متخصص محروم کردند.

مصیبت اعظم یک فاجعه است؛ یعنی کسی بر مردم حاکم شود که صلاحیت اداره آنها را نداشته باشد. در نبودِ متخصص معصوم، مردم نمی دانند، چگونه باید رشد کنند. شما 7-8 میلیارد جمعیت را روی کره زمین می بینید که چطور دارند زندگی می کنند. چند نفر از آنها شبیه به الله می شوند؟ چند نفر شبیه فاطمه زهراسلام الله علیها تربیت می شوند؟ خدا انسانها را آفریده برای این که به اندازه امام حسین  علیه السلام بزرگ شوند. در حدیث قدسی خداوند می فرماید:« عَبدِی أَطِعنِی حتی أجعَلَکَ مِثلِی؛ أنا حَیُّ لا اَمُوت، أجعَلَکَ حَیّاً لا تَمُوت؛ أنا غَنِیُّ لا أفتَقِر، أجعَلَکَ غَنِیّاً لا تَفتَقِر؛ أنا مَهما أشاءَ یَکون، أجعَلَکَ مَهما تَشاء یَکون= بنده‏ ی من! مرا اطاعت کن تا تو را مثل خود سازم. من زنده ای هستم که نمى ‏میرم، تو را هم زنده ای قرار می دهم که نمیری؛ من غنی ای هستم که فقیر نمى‏ شوم، تو را هم چنان سازم که فقیر نگردی؛ من هر چه را اراده کنم مى­شود، تو را هم چنان قرار دهم که هر چه اراده کنی، بشود». پس انسان آفریده شده تا شبیه الله شود.

این که گفته می­شود، برای مصیبت عظیم گریه کنید، سیاه بپوشید، پرچم بزنید، دسته راه بیاندازید و عزاداری کنید، به خاطر این است که مردم دائماً متوجه مصیبت عظیم شوند و فراموش نکنند که امروز هم امامی هست و ما را به کمک فرا می خواند؛ او تمام تخصص های لازم برای هدایت و خوشبختی انسان ها را دارد و روی این کره خاکی زنده است، ولی آواره، تنها و غریب است. ما مثل مردم زمان امام حسین علیه السلام نباشیم، باید یزیدها و شمرها، خولی ها، جنایتکارها و حرمله ­های زمان خودمان را بشناسیم. حسین زمان خود را نیز بشناسیم و به کمک او برویم تا همه مردم جهان خوشبخت شوند. در «مصیبت عظیم» باید گریه کنیم، ذکر مصیبت بگوییم، سینه زنی کنیم و تظاهرات شورانگیز مذهبی را برپا کنیم و در «مصیبت اعظم» که مهمتر است، علاوه بر اقامه مصیبت عظیم، همواره وفادار و آماده کمک به امام زمان و حسین زمان باشیم.

مؤمنی که دین ندارد، کیست؟

مؤمنی که دین ندارد، کیست؟


در روایتی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در خصوص دینداری در نهی از منکر فرمودند:

«انَّ اللَّهَ‌عزّ و جل لَیُبْغِضُ المُؤْمِنَ الضَّعیفَ الّذى لا دِینَ لَهُ، فقیلَ لَهُ: وَما المُؤْمِنُ الّذى لا دِینَ لَهُ؟ قالَ: الّذى لا یَنهى عَنِ المُنکَرِ؛ خداوند عزّ و جل از مؤمن ضعیفى که دین ندارد نفرت دارد. عرض شد: مؤمنى که دین ندارد کیست؟ فرمود: کسى که نهى از منکر نمى‌کند». (کلینی، اصول کافى، ج 5، 59)


ما و امام زمان علیه السلام


طبق این حدیث، وظیفه ى ما براى تسریع و تعجیل در ظهور حضرت، این است که آن حضرت را بر خویش و خویشان مقدم داریم و با اجراى دستورهاى اسلامى و گسترش و ترویج عملى اسلام، آن امام(علیه السلام) را به جهانیان بشناسانیم و دل ها را به سوى آن حضرت معطوف کنیم، تا به خواست خداوند، هرچه زودتر، زمینه ى پذیرش مردمى و جهانى آن امام(علیه السلام) فراهم شود...

امام زمان(علیه السلام) می فرمایند:

وَلَوْ أَنَّ أشْیاعَنا ـ وَفَّقَهُمُ اللّهُ لِطاعَتِهِ ـ عَلَى اجْتِماع مِنَ الْقُلُوبِ فِی الْوَفاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیْهِمْ لَما تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْیُمْنَ بِلِقائِنا، وَلَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعادَةُ بِمُشاهَدَتِنا عَلى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَصِدْقِها مِنْهُمْ بِنا، فَما یَحْبِسُنا عَنْهُمْ إِلاّ ما یَتَّصِلُ بِنا مِمّا نَکْرَهُهُ وَلا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ؛ اگر شیعیان ما ـ که خداوند توفیق طاعتشان دهد ـ در راه ایفاى پیمانى که بر دوش دارند، همدل مى شدند، میمنت ملاقات ما از ایشان به تأخیر نمى افتاد، و سعادت دیدار ما زودتر نصیب آنان مى گشت، دیدارى بر مبناى شناختى راستین و صداقتى از آنان نسبت به ما؛ علّت مخفى شدن ما از آنان چیزى نیست جز آن چه از کردار آنان به ما مى رسد و ما توقع انجام این کارها را از آنان نداریم.(احتجاج، ج2، ص315 ؛ بحارالأنوار، ج53، ص177، ح8 .)

شرح حدیث:

این جملات، قسمتى از نامه اى است که از ناحیه ى مقدّس امام زمان(علیه السلام) براى شیخ مفید(رحمه الله) فرستاده شده است. حضرت(علیه السلام)در این نامه، بعد از سفارش هاى لازم به شیخ مفید(رحمه الله) و دستورهایى به شیعیان، به امر مهمّى که سبب غیبت ایشان شده است، اشاره مى­کنند. حضرت، نبود صفا و یک دلى در بین شیعیان را سبب غیبت خود مى شمرند.

تاریخ نشان داده است که تا مردم نخواهند و تلاش نکنند، حق بر جاى خویش قرار نمى گیرد و حکومت به دست اهلش نمى رسد. تجربه ى حضرت على و امام حسن و امام حسین(علیهم السلام)، دلیل بسیار آشکارى بر این مطلب است. اگر مردم بر خلافت حضرت على(علیه السلام)پافشارى مى کردند، الآن، تاریخ مسیر دیگرى را مى پیمود، ولى دنیاخواهى و ترس و ... مردم آن زمان سبب شد از آن زمان تا آینده اى که معلوم نیست چه هنگام به پایان مى رسد، جهانیان و خصوصاً شیعیان، جز ظلم و آزار چیزى نبینند. متأسفانه کوتاهى ما، بلکه عملکرد بدمان سبب شده است که آن محرومیت تا کنون ادامه یابد.
طبق این حدیث، وظیفه ى ما براى تسریع و تعجیل در ظهور حضرت، این است که آن حضرت را بر خویش و خویشان مقدم داریم و با اجراى دستورهاى اسلامى و گسترش و ترویج عملى اسلام، آن امام(علیه السلام) را به جهانیان بشناسانیم و دل ها را به سوى آن حضرت معطوف کنیم، تا به خواست خداوند، هرچه زودتر، زمینه­ى پذیرش مردمى و جهانى آن امام(علیه السلام) فراهم شود.

از این حدیث شریف نکاتى استفاده مى شود:

1. خداوند متعال از شیعیان عهد و پیمان گرفته که از امامان پیروى کنند و این پیروى سبب تشرّف به لقاى امام زمان خواهد بود.
2. اعمال ناشایست شیعیان سبب دورى آن ها از امامشان شده است؛ و لذا اعمال شایسته مى تواند در تسریع ارتباط با امام زمان(علیه السلام) مؤثر باشد.

منبع:

شرح چهل حدیث از حضرت مهدى(علیه السلام)، على اصغر رضوانى، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1382).

 


آزاردهندگان امام زمان علیه السلام

 

امام زمان(علیه السلام) می فرمایند:« قَدْ آذانا جُهَلاءُ الشّیعَةِ وَحُمَقاؤُهُمْ، وَمَنْ دینُهُ جِناحُ الْبَعُوضَةِ أَرْجَحُ مِنْهُ»؛ نادانان و کم خردان شیعه و کسانى که پر و بال پشه از دین دارى آنان برتر و محکم تر است، ما را آزار مى دهند.(احتجاج، ج2، ص289 ؛ بحارالأنوار، ج25، ص267، ح9 )

 

شرح حدیث:

این عبارت، بخشى از توقیعى است که حضرت(علیه السلام) در جواب نامه ى محمّد بن علىّ بن هلال کرخى فرستاده است. این توقیع، در ردّ طایفه اى از غالیان است که به شرکت ائمه(علیهم السلام) با خداوند در علم و قدرت او معتقدند!
یکى از وظایف شیعه این است که امامان را همان طور که هستند، بشناسد، نه آنان را در سطح افراد عادى پایین آورد و نه در قدرت و ... شریک خداوند یکتا قرار دهد.
در روایات فراوانى، مقام امامان و وظیفه شان به خوبى بیان شده و لازم است با مراجعه به آن ها، تفکّر خویش را درباره ى امامان اصلاح کنیم.
اعمال و رفتار و اعتقاد غالیان، سبب شد که مخالفان، شیعه را تکفیر کنند و گروهى از آنان نیز به نجاست و واجب القتل بودن شیعه فتوا دهند.
امیرالمؤمنین(علیه السلام) در نهج البلاغه در کلامى مى فرماید:
دو کس در مورد من هلاک مى گردد: یکى آن کس که در دوستى با من به راه افراط مى رود، دیگرى آن که در دشمنى با من، سخت به تفریط مى افتد.[1]


پی نوشت:
[1]. نهج البلاغه، حکمت 469 ؛ بحارالأنوار، ج39، ص295، ح96 .
منبع: شرح چهل حدیث از حضرت مهدى(علیه السلام)، على اصغر رضوانى، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1382).

 


معرفت کوثر قرآن


«اِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ* فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ* إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ»؛ ما تو را [چشمه] کوثر دادیم  *پس براى پروردگارت نماز گزار و قربانى کن *دشمنت‏ خود ابتر و بلاعقب خواهد بود.

«کوثر» کوتاه ترین سورة قرآن است و روایات دلالت بر این دارد که این سوره هم در مکه نازل شده و هم در مدینه ولی ظاهر امر این است که در مکّه نازل شده است.

"کوثر" وصفی است که از «کثرت» گرفته شده و به معنی خیر و برکت فراوان است و به افراد «سخاوتمند» نیز«کوثر» گفته می شود.

در روایت آمده است که وقتی این سوره نازل شد پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بر فراز منبر رفت و این سوره را تلاوت فرمود، اصحاب عرض کردند: این چیست که خداوند به تو عطا فرموده؟ گفت: نهری است در بهشت، سفیدتر از شیر، وصاف تر از قدح (بلور) در دو طرف آن قبه هائی از درّ و یاقوت است.

در حدیث دیگری از امام صادق (علیه السلام) می­خوانیم که فرمود: «کوثر نهری است در بهشت که خداوند آن را به پیغمبرش در عوض فرزندی (عبدالله) که در حیات او از دنیا رفت به او عطا فرمود.

در تفسیر آﯾﮥ اول ﺧﺪای رﺣﻤﺎن ﺑﻪ رﺳﻮل اﮐﺮم (صلی الله علیه و آله)  ﮐﺜﺮت از ﭼﯿﺰی را ﻋﻄﺎ ﮐﺮده اﺳﺖ اﻣّﺎ اﯾﻦﮐﻪ ﻣﻨﻈﻮر از اﯾﻦ ﮐﺜﺮت ﭼﯿﺴـﺖ ﺑﺪان ﺗﺼﺮﯾﺢ ﻧﺸﺪه و ﺗﻨﻬﺎ از ﮐﻠﻤﻪ ﻋﻄﺎ اﺳﺘﻔﺎده ﻣﯽﺷﻮد ﮐـﻪ اﯾـﻦ ﮐﺜـﺮت ﺑﺎﯾـﺪ در اﻣﺮی ﺧﯿﺮ ﺑﺎﺷﺪ؛ زﯾﺮا ﮐﻠﻤﻪ ﻋﻄﺎ درﺑﺎره ﺷﺮ آورده ﻧﻤﯽﺷﻮد. ﭘﺲ ﻣﻌﻨﯽ آﯾﻪ اول اﯾـﻦ اﺳـﺖ: «ﺧﯿـﺮ ﮐﺜﯿـﺮ» ﻣﺎ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻋﻄﺎ ﮐﺮدﯾﻢ. امّا "اﯾـﻦ ﮐـﻪ خیر کثیر ﭼﯿﺴﺖ" اﺣﺘﻤﺎلﻫﺎ و ﻧﻈﺮات ﻣﺘﻌﺪدی ﺑﯿﺎن ﺷﺪه اﺳﺖ.

بسیاری از بزرگان علمای شیعه مصداق «خیر کثیر» را وجود مبارک «فاطمه زهرا» دانسته اند، چرا که شأن نزول این آیه می گوید: آنها پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را متهم می کردند که بلاعقب است، قرآن ضمن نفس سخن آنها می گوید: ما به تو کوثر دادیم.1

این جمله از این دلالت خالی نیست که فرزندان حضرت زهرا (علیها السلام) ذریه رسول خدا (صلی الله علیه و آله)  هستند، و این خود یکی از خبرهای غیبی قرآن کریم است، و همچنین بدست می آید که منظور از کوثر، تنها و تنها کثرت ذریه ای است که خداوند متعال به آن جناب ارزانی داشته، و کثرت ذریه یکی از مصادیق خیر کثیر است. و همانطور که دیده می­شود خدای متعال بعد از درگذشت آن حضرت برکتی در نسل آن جناب قرار داد، به طوری که در همه عالم هیچ نسلی معادل آن دیده نمی شود، آن هم با آن همه بلاها که بر سر ذریه آن جناب آوردند و گروه گروه از ایشان را کشتند.2

منبع:

1. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج27، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1366.

2. طباطبائی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، مترجم: سیدمحمدباقر موسوی همدانی، ج20، تهران، دفتر انتشارات، بی تا.