استاد محمد شجاعی
«مصلین» از بالاترین مقامهاست و«نماز» قوی ترین نیروی آرامش بخش و شادی آفرین است.
«مُصلّین» از مقامات بزرگ است. یعنی نمازگزار حقیقی کسی است که مقام خیلی بلندی دارد. ما اهل نماز نیستم؛ 17 رکعت نماز می خوانیم برای رفع تکلیف. آن هم ما را به «دارایی» نمی رساند؛ چون نمی تواند در ما تاثیر بگذارد و با ما کاری کند. نمی تواند به ما جان و هستی و حرکت و شادی بدهد.
نماز بیش ترین و بزرگترین نیرویی است که می تواند برای یک انسان آرامش و شادی بیاورد. چون تعریف خدا از مومنین، این است که «شادی و آرامش» مومن دائمی است. اگر کسی این صفات را نداشت، باید در ایمانش شک کرد. برای همین است که فرمودند:«أالمؤمنَ دائمُ النشاط= شادی و نشاط مومن دائمی است».
نماز خوان هایی داریم که قرص اعصاب می خورند و این خجالت آور است که کانون شادی و آرامش با انسان ارتباط داشته باشد ولی او همچنان مضطرب، بداخلاق، دارای سوءظن، بد دهنی، زودرنجی، حساسیت های بیهوده، با افکار پریشان و با احساس بدبختی باشد.
آدمی که خدا و 14معصوم را دارد و احساس بدبختی می کند؛ حرم حضرت عبدالعظیم و میکده های به این زیبایی را دارد و احساس شادی نمی کند، به این دلیل است که چیزهایی که کسب کرده و اعتقادهایی که به خدا و اهل بیت (علیهم السلام) و ...دارد، برای او تبدیل به دارایی نشده است. اگر کسی نمازگزار شود، دنیا برای او جای قشنگی می شود؛ چنین کسی در دنیا بزم و شادی خواهد داشت. این که از خدا طول عمر می خواهیم برای همین بزم های شادی است که در دنیا وجود دارد. آدم با وجود این همه بزم، باید آرزو کند که بیشتر در دنیا بماند، این که شب های مبارک رمضان از خدا می خواهیم که:« عًمّرینی»؛ یا «أن تطیل عمری» یعنی خدایا! عمرم را طولانی کن! این درخواست ها برای این است که مومنی که به شادی رسیده می خواهد بیشتر در میکده بماند.
نماز آنقدر مستی می آورد که سیدالشهداء (علیه السلام) در روز عاشورا وقتی که صحابی به او می گوید اذان گفتند و چه خوب بود آخرین نماز را هم خدمت شما می خواندیم، سیدالشهداء می گوید درخواست از دشمن خیلی سخت است؛ ولی این خواهش را بکنید. امام حسین(علیه السلام) به حضرت ابوالفضل می گوید: برو به آن ها بگو اجازه دهند امشب ما نماز بخوانیم . حالا ما این همه فرصت داریم برای عبادت، برای خلوت، نماز خواندن، دعا کردن، مناجات کردن، قرآن خواندن، و از این همه شراب استفاده کردن؛ اما دریغ و دریغ و صد دریغ که ما می خواهیم با هزاران توجیه از آن طفره برویم.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرماید: واجب است بر هر مسلمان که روزانه حداقل 50 آیه بخواند. کسی که موفق نمی شود 50 آیه را در روز بخواند، معلوم است که به این مساله بطور جدی و به عنوان شرافت و مقام نگاه نمی کند؛ آن را یک فرصت و غنیمتی نمی داند که از آن استفاده کند. ما فکر می کنیم قرآن خواندن بار است. درحالی که این 50 آیه واقعاً یک فرصت و غنیمت در بهره برداری از کانون شادی و آرامش در خلوت با خدا و لذت بردن از خدا است. اما کسی که این را موقعیت نمی داند، دائماَ تلاش می کند تا از آن فرار کند. طوری با کنکور، درس، کار، شغل و مراجعه کننده ها سرمان را شلوغ می کنیم که این کار را نکنیم. درحالی که ما کار دنیایی مان را هیچ وقت تعطیل نمی کنیم، وقتی نوبت به ابدیت و کودک عزیز روان می رسد، به این کودک عزیز روان آنقدر غذا نمی دهیم که قوی شود.
ترسم که این که حائل است به جانم، سقط کند کودک عزیز روانم