علامه طباطبائی در توصیف و تبیین آیه فوق می فرمایند:
مراد از «اختلاف»، تفرق از حیث اعتقاد و مراد از «تفرق» اختلاف و تشتت از حدیث بدن هاست. و اگر تفرق را جلوتر از اختلاف ذکر فرمود، برای این بود که تفرقه و جدائی بدن ها از یکدیگر، مقدمه جدائی عقاید است. چون وقتی یک قوم به هم نزدیک و مجتمع و مربوط باشند، عقایدشان به یکدیگر متصل و در آخر از راه تماس و تأثیر متقابل متحد می شود. و اختلاف عقیدتی در بین شان رخنه نمی کند. برعکس وقتی افراد از یکدیگر جدا و بریده باشند همین اختلاف و جدائی بدن ها باعث اختلاف مشرب ها و مسلک ها می شود و به تدریج هر چند نفری دارای افکار و آرائی مستقل و جدای از افکار و آرای دیگران می شوند و تفرقه و جدائی باطنی هم پیدا نموده شقّ وحدتشان می شود.
مسأله ظهور اختلاف در آراء و عقاید، امری ضروری است و جلوگیری افراد از آن ممکن نیست، چون درک و فهم افراد مختلف است. لیکن همان طور که این بروز اختلاف ضروری است، برطرف شدن آن هم به وسیله اجتماع ضروری است. و اجتماع بدن ها با یکدیگر به خوبی می تواند این اختلاف را برطرف سازد. پس رفع اختلاف امری است ممکن و مقدور.
و خلاصه اگر جامعه مستقیما نتواند اختلاف را برطرف سازد، با یک واسطه می تواند. و آن هم این است که بدن ها را بهم متصل و مرتبط سازد. پس با این حال، اگر امتی نخواهد این کار را بکند امتی یاغی و ستمگر است. (بقره/213) و خودش به دست خود اختلاف راه انداخته و در آخر هلاکت را برای خود فراهم کرده است. و قرآن کریم به همین جهت دعوت به اتحاد را بسیار تأکید نموده و نهی از اختلاف را به نهایت رسانده است. (طباطبائی، المیزان/ج3/صص 579-580)
حاصل کلام آنکه این آیه شریفه پراکندگى و اختلاف در دین را نیز تحریم مىکند و آن را کارى زشت و نکوهیده مىشمارد؛ باشد که خردمندان از آن دورى جویند.