ساختار وجود آدمی دارای دو بخش است یکی بخش اخلاط و عناصر تشکیل دهنده بدن و یک بخش ساختار روانی و روحی که قطعاً تاثیر متقابلی بر روی هم دارند. یکی از مراتبی که در پزشکی وجود دارد، طب جسمی یا طب ابدان است که در قالب عناصر و ارکان می باشد و آب، باد، خاک و آتش اخلاط تشکیل دهنده جسم می داند و خلطهای بلغم، دم، سودا و صفرا مجتمع شده و اعضای بدن را بوجود می آورند و اعضاء به هم پیوسته شده و جسد را ایجاد می کنند. به این جسد یا ساختار مادی، روح اضافه می شود. ساختار روح مثل جسد مادی نیست و این همان است که قران می فرماید: “ونفخت فیه من روحی” نفخ یعنی دمیدن، لذا چیزی خارج از کالبد بدن وارد آن می گردد که از جنس آن نیست و چیزی متمایز از ساختمان جسمی ماست. به هر صورت وقتی این جسم با این روح برای یک مدت با یکدیگر ممتزج و آمیخته می شوند اینها تاثیر متقابلی بر روی هم دارند. اعضای بدن افعالی را از خودشان صادر می کنند، که اگر این افعال بر روند طبیعی خودش صورت بگیرد، نشانه سلامت است و اگر بر روند طبیعی خودش صورت نگیرد، نشانه بیماری است. مثلاً در یک جسم سالم و طبیعی اگر غذا خورده شود، بعد از یک تا دو ساعت، سر دل انسان سبک می شود و سنگینی معده به حالت سبکی تبدیل می شود و به اصطلاح سر دلمان سبک می شود و بعد از مدتی دفع صورت می گیرد ولی فردی که غذا می خورد و به شدت سردلش سنگین می شود و حالت تهوع پیدا می کند و تا ۲۴ ساعت نمی تواند چیزی بخورد، می فهمد که افعال معده اش از روال طبیعی خارج شده است یا مثلاً نداشتن دید خوب، نشان از خارج شدن افعال چشم از روال طبیعی است و فراموشی، نشان از خارج شدن افعال مغز از روال طبیعی خود است. به هر حال از روی افعال می توان متوجه بیماری شده لذا وقتی بیماری در سطح جسم رخ می دهد اختلالی در اخلاط است یعنی عدم انسجام در اخلاط می باشد به عبارتی دیگر یا اخلاط فاسد می شوند یا زیادتر و یا کمتر از معمول می شوند و یا در جای نامناسب قرار می گیرند و به طور کلی این اختلال خلطی مبنای ایجاد بیماری است. حال سوال اصلی این است که چرا و به چه مکانیزمی این اخلاط در بدن انسان به هم می ریزند؟
عواملی خارجی یا داخلی وجود دارند که در ساختار اخلاط و مزاج ما دخالت می کنند و موجب نگهداری سلامت ما و یا موجب از بین رفتن سلامت ما می شوند که به آن اسباب ضروریه یا سته ضروریه یا اسباب سته می گویند یعنی غذا و نوشیدنیها، هوا، احتباس و دفع، خواب و بیداری، حرکت و سکون و نهایتاً اعراض نفسانی.
اعراض نفسانی مهمترین عامل بیماری:
اعراض نفسانی یعنی حالتهای روحی و روانی مثل غضب و خشم و سایر ویژگی های رفتاری و اعمال ویژه آدمی. هر اختلالی که در ساختار شخصیت و روان انسان ایجاد شود بر روی اخلاط تاثیر می گذارد. مثال جالبی حکیم سید اسماعیل جرجانی در کتاب ذخیره خوارزمشاهی آورده است که می گوید مهمترین عاملی که بر روی اخلاط تاثیر می گذارد و باعث اختلال بدن می گردد، اعراض نفسانی یا حالتهای روحی و روانی است، او می گوید اگر چیزی به کسی بگویید که عصبانی شود، سریعاً تمام بدنش گر می گیرد، به لرزش می افتد و حرارت در بدنش ایجاد می گردد و تمام ساختار بدنش در چند لحظه دچار تغییر می شود، این حرارت و تغییراتی که ایجاد شده بخاطر آن است که از این کلمه شما رنجیده است، بنابراین می توان گفت اعراض نفسانی و حالات روحی و روانی بیشترین تاثیر را بر روی اخلاط و ساختار جسمی ما دارد. چون قدرت و سرعت تاثیرشان از غذا و از همه چیزهای دیگر بیشتر است. در واقع اگر بدن دست کاری شود، روان تاثیر می پذیرد و اگر دردی در فردی وجود دارد، حافظه اش دچار مشکل می شود، نمی تواند محبت کند، دچار خشم و نفرت می شود، اگر دارای روان خوب و ایمان قوی باشد سخت ترین سختی ها را تحمل می کند، خم به ابرو نمی آورد، این یک واقعیت است که بشر امروز نیز متوجه شده است و تاثیر ذهن و روان بر روی جسم ثابت شده است. آزمایشی بر روی افرادی که سکته مغزی کرده اند انجام شد و تمرینات ذهنی به آنها دادند و از این اشخاص خواستند تا کارهایی را که روزمره در زمان سلامت انجام می دادند را در ذهن خود تجسم کنند و بخاطر بیاورند مثلاً از یک کشاورز خواسته شد در ذهن خود حرکات روزمره و فعالیت خود را تکرار کند، با پژوهش دریافتند دستی که فلج شده است خیلی زودتر از روال معمول دوباره شروع به کار کرد یعنی یک تصویر ذهنی آثار جسمی واضحی از خود نشان می دهد. پس در نتیجه اختلالات و حرکات روانی بر ساختار اخلاط موثر می باشند. وقتی که غم و غصه، اضطراب و نگرانی فکری شما زیاد می شود، روند تولید سودا در بدن افزایش می یابد، پوست سیاه می شود، زیر چشم ها سیاه می شوند و ممکن است سوزش معده، یبوست، ریزش مو و مشکلات دیگری حادث شود و می گویند فرد دچار غلبه سودا شده است چرا که یکی از مهمترین علتهای مهمش حالتهای روحی و روانی است، کسی که غصه می خورد و دچار غم است بعد از مدتی تغییرات اخلاط در بدنش به شکل واضح صورت می گیرد.
گناه و اثرات منفی آن از منظر طب سنتی:
خداوند متعال این بدن را به گونه ای دقیق طراحی کرده است که اعمالی که از آن سر می زند، در حوزه فیزیولوژی در همه انسانها یکسانند: خوردن، خوابیدن، ارتباط جنسی و … منتها پروردگار قواعدی را گذاشته است تا این اعمال، تعادل اخلاط جسم را به هم نریزد، اگر از اعمالی که با این اخلاط جسم تنظیم شده اند، تخطی کنیم و رفتار را از چارچوب این دستورالعمل هایی که خداوند برای انسان در نظر گرفته است، خارج کنیم؛ یعنی مرتکب گناه شویم و از دستورالعملی که صانع مهربان انسان برای این وجود گذاشته است خارج شویم باید منتظر بازخورد آن در جسم و روحمان باشیم. از گناه تعابیر زیادی شده است یکی از آن تعابیر ذنب است. ذنب به مفهوم دم و دنباله است یعنی آثار گناه در وجود آدمی باقی مانده و به دنبال او کشیده می شود. غفران یعنی بخشش گناه همراه با پاک کردن آثار آن، که نشان می دهد گناه دارای آثاری است که در صورت توبه باید آثار آن نیز پاک شود وقتی گناه می کنیم فقط عقوبت در دنیای آخرت ندارد، بلکه این گناه در همین دنیا نیز در روی شخصیت ما تاثیر می گذارد و وقتی ما طلب غفران می کنیم، درخواست می کنیم تا غیر از بخشش خداوند، آثار گناه را نیز از وجودمان پاک کند، به طور خلاصه قواعد خاصی را، پروردگار و صانع انسان برای این جسم گذاشته است که خروج از این قواعد خاص و رفتار کردن برخلاف این قواعد، روی جسم و روی اخلاط بدن تاثیر منفی و نابجای خودش را برجای می گذارد، پیامبر اعظم (ص) می فرمایند: هر گناهی که فردی مرتکب می شود، نقطه سیاهی (سوداء) بر روی قلبش ایجاد می کند تا این که سیاهی ها زیاد می شود و کل قلب را می گیرد. بنابراین گناه به معنای ارتکاب به عملی است، خارج از قواعدی که خالق برای این وجود طراحی کرده است که مستقیماً اثرش به خود گناهکار بر می گردد. وسیله نقلیه ایی را در نظر بگیرید که کارخانه سازنده آن، دستورالعملی برای نگهداری و استفاده آن تدوین کرده است و در آن نوع و میزان سوخت و روغن و زمان تعویض آنها، سرعت مجاز و تمامی موارد را درج کرده است. حال اگر راننده ایی خلاف آن عمل کند، لاستیکش را کوچکتر از حد نرمال بگذارد، روغن و سوخت نامناسب در آن بریزد و با سرعت مجاز سیر نکند، قطعاً به ماشین صدمه می زند و باعث تخریب آن می شود، لذا کارکردهای گناه چون خارج از سیستم تعریف شده برای وجود انسان است، وجود را تخریب می کند و این وجود وقتی تخریب شد دچار بیماری و اخلاط نابجا می گردد و این نکته سودا هم که پیامبر گرامی اشاره می کند با مفهوم سودای طب سنتی نیز به گونه ای منطبق است.
گناه و تاثیر آن در ایجاد اضطراب و از بین رفتن حس امنیت:
خداوند در قران کریم تعبیر زیبایی آورده است و می فرماید کسی که از من غافل شود، زندگی سختی خواهد داشت. وقتی غفلت و گناه ایجاد می شود و فاصله از خداوند ایجاد می شود، احساس امنیت از بین می رود و می دانیم اساس خوشبختی حس امنیت است و اساس بدبختی عدم حس امنیت و اضطراب و ترس است که مادر تمام بیماریهاست. وقتی با گناه این فاصله ایجاد می شود، آرامش جای خود را به اضطراب می هد. اضطراب و افسردگی و غم ایجاد سوداهای رسوبی و بیماری زا می کند. در سال ۱۹۸۵ میلادی در هاروارد نیز تحقیقاتی انجام شد و گفته اند که مهمترین عامل ایجاد سرطان، ایجاد بیماریهای عفونی، بیماریهای روماتیسمی و تمامی اختلالات، عقب نشینی سیستم ایمنی است که مهمترین علت آن غم و غصه و اضطراب است. بنابراین فراموشی خداوند و فاصله گرفتن از حق تعالی یک سختی در جان و دل ایجاد می کند، قلب مومن (قلب معنوی) مرکز ارتباط با خداوند است و حق تعالی گفته است آسمانها و زمین نمی توانند مرا در خود جای دهند ولی قلب مومن می تواند. حال قلب یک فرد گناهکار سفت و سخت می شود و سیاه می گردد، دیگر جایگاه خداوند نیز نخواهد بود و از خداوند فاصله می گیرد و دچار اضطراب می گردد که این شروع تغییرات سودای بیماری زا در بدنش خواهد شد، هیجانات صفرایش را بهم می ریزد، بلغم، سودا و دم را به هم می ریزد و اختلال اخلاطی بسیار بدی ایجاد می کند که پایه تمام بیماریها از جمله سرطان است، سرطانها از رسوب سودا ایجاد می شوند و امروزه تاکید دارند که اضطرابها یکی از اصلی ترین فاکتورهای بروز سرطان است.
کلام آخر: در نتیجه ” الا بذکرالله تطمئن القلوب” حقیقتاً تموج و اختلال و پریشانی روان که منشاء آن گناه و دوری از خداوند است، باعث عدم تعادل ساختاری و شخصیتی شده که منجر به ایجاد سودا و اختلال در مکانیزم بدن انسان شده و انواع بیماریها را به همراه خواهد داشت. لذا همان گونه که جسم نیاز به تغذیه سالم دارد، روح هم غذای سالم می خواهد و گناه غذای مسموم روح است و بیماریهای جسمی را نیز به همراه خواهد داشت.