***
در شهر کوفه بود که بال و پرم شکست
نزدیک خانه ی پدری ام سرم شکست
وای از عبور کردنِ مثل غلام ها
وای از نگاه های سر پشت بام ها
باور نمی کنی که سرم سایبان نداشت؟!
در ازدحام، محمل من پاسبان نداشت؟!
تا شهر شام رفتم و معجر نداشتم
از بس رسید سنگ به سمت جبین من
نزدیک بود پاره شود آستین من ...
علی اکبر لطیفیان